English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English Persian
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
Search result with all words
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
encapsulation دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
macbinary سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
arabesque [Eslimi] طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
Other Matches
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network شبکه همراه به همراه
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
attendant همراه
concomitant همراه
participants همراه
participant همراه
secondary planet همراه
along همراه
attendants همراه
non concurrent نا همراه
to fight with the enemy همراه = با
in company with همراه
mid همراه با
mid- همراه با
acologte همراه
accompanied by همراه
bundled همراه
comrades همراه
comrade همراه
on همراه
accompanying همراه
companies همراه
company همراه
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
companion همراه همدم
to accompany همراه شدن
to go along همراه شدن
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
unbundled غیر همراه
convoys همراه رفتن
to keep company with همراه بودن با
sick headache سردرد همراه با
convoy همراه رفتن
to come along همراه امدن
indiental music موزیک همراه
escort همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
escorting همراه بدرقه
spasmodically همراه با انقباضات
spasmodic همراه با انقباضات
accompanying supplies تدارکات همراه
compeer قرین همراه
associated sound صدای همراه
fraught دارا همراه
door bundle بار همراه
go along همراه رفتن
good luck to you خدا به همراه
accommpanying element عنصر همراه
accompanier همراه مصاحب
accompanying sound صدای همراه
accompanying fire اتش همراه
come along with me همراه من بیائید
unaccompanied بدون همراه
accompanied همراه بودن
attends همراه بودن
attending همراه بودن
bon voyage خدا به همراه
accompanies همراه بودن
accompanying cargo بار همراه
accompany همراه بودن
escorts همراه بدرقه
attend همراه بودن
herewith همراه این نامه
to go along همراه کسی رفتن
to accompany همراه کسی رفتن
bundled software نرم افزار همراه
ice storm طوفان همراه باتگرگ
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
incorrect نادرست یا به همراه خطا
corps artillery توپخانه همراه سپاه
to carry a watch ساعت همراه داشتن
wave off فرود همراه با سایش
typhoons توفان همراه با باران
savate بوکس همراه با لگد
kick boxing بوکس همراه با لگد
attendant همراه نگهبان کشیک
attendants همراه نگهبان کشیک
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
typhoon توفان همراه با باران
participative انبازی کننده همراه
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
company گروهان همراه کسی رفتن
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
chaperon همراه دختران جوان رفتن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
chaperones همراه دختران جوان رفتن
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
companies گروهان همراه کسی رفتن
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
to go along همراه رفتن همراهی کردن
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
wires کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
multimedia کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
acid house نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
SIMD معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com