English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English Persian
homoeopathy [British] همسان درمانی
homeopathy همسان درمانی
Other Matches
coherent همسان
uniform همسان
uniforms همسان
standard همسان
standards همسان
consistent همسان
homologous همسان
similar <adj.> همسان
like <adj.> همسان
related <adj.> همسان
akin <adj.> همسان
alike <adj.> همسان
isotope همسان
isotopes همسان
similar همسان همانند
identifying همسان ساختن
homological همسان همانند
identify همسان ساختن
sister ship کشتی همسان
identifies همسان ساختن
identified همسان ساختن
homographs واژههای همسان نوشت
metamers رنگهای همسان نما
homologize همسان شدن یا کردن
hydropathic اب درمانی
physical therapy تن درمانی
therapeutic درمانی
remedial درمانی
hydrotherapy اب درمانی
physiotherapy تن درمانی
locks همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
edges سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
reality therapy واقعیت درمانی
play therapy بازی درمانی
radiotherapy پرتو درمانی
physical therapy ورزش درمانی
narcotherapy تخدیر درمانی
music therapy موسیقی درمانی
therapeutic millieu محیط درمانی
logopedics گفتار درمانی
recreation therapy سرگرمی درمانی
relaxation therapy ارمش درمانی
religious therapy دین درمانی
gestalt therapy گشتالت درمانی
semantic therapy معنا درمانی
will therapy اراده درمانی
thermotherapy حرارت درمانی
therapeutic impasse بن بست درمانی
therapeutic community اجتماع درمانی
role therapy نقش درمانی
insight therapy بینش درمانی
kinesiotherapy جنبش درمانی
immunotherapy ایمن درمانی
behavior therapy رفتار درمانی
milieu therapy محیط درمانی
chemotherapy شیمی درمانی
electrotherapy برق درمانی
family therapy خانواده درمانی
art therapy هنر درمانی
psychotherapy روان درمانی
convulsive therapy تشنج درمانی
group therapy گروه درمانی
hypnotherapy هیپنوتیسم درمانی
hydropathist متخصص اب درمانی
speech therapy گفتار درمانی
hydrotherapeutic بنگاه اب درمانی
hydropath establishment بنگاه اب درمانی
balneology علم استحمام درمانی
ambulatory psychotherapy روان درمانی سر پایی
cerebral electrotherapy برق درمانی مغزی
curative دارای خاصیت درمانی
direct psychotherapy روان درمانی رهنمودی
nondirective psychotherapy روان درمانی بی رهنمود
psychagogy روان درمانی رهنمودی
reconstructive psychotherapy روان درمانی بازساختی
directive psychotherapy روان درمانی رهنمودی
hospitalization پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
brief psychotherapy روان درمانی کوتاه مدت
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
asynchronous مداری که به کامپیوتر اجازه میدهد که دادههای سریال را به کمک دستیابی غیر همسان دریافت و ارسال کند
laser هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com