Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 49 (4 milliseconds)
English	Persian
mate	همسر
mated	همسر
mates	همسر
spouse	همسر
spouses	همسر
partner	همسر
partnered	همسر
partnering	همسر
partners	همسر
consort	همسر
consorted	همسر
consorting	همسر
consorts	همسر
associate	همسر
associated	همسر
associates	همسر
associating	همسر
wife	همسر
fere	همسر
Other Matches
helpmate	دمساز همسر
monandry	یک همسر گزینی
prince consort	همسر شاهزاده
Crown Princess	همسر ولیعهد
Crown Princesses	همسر ولیعهد
conjoin	همسر زوج
monogamous	دارای یک همسر
spouses	همسر کردن
partnered	انباز همسر
partnering	انباز همسر
partners	انباز همسر
match	لنگه همسر
matches	لنگه همسر
spouse	همسر کردن
desertion	ترک همسر
baroness	همسر بارون
baronesses	همسر بارون
monogamy	داشتن یک همسر
partner	انباز همسر
ambassadress	همسر سفیر
archduchess	همسر دوک اعظم
She is a perfect wife .	یک همسر کامل است
mongamist	طرفدار داشتن یک همسر
assorted	همه فن حریف همسر
She has been a good wife to him.	همسر خوبی برایش بوده
monogamist	مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
dower	قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
to be a fifth wheel [to be in the way]	آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
polygamy	چند همسری چند همسر گزینی
pin money	وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com