Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
rate of sideslip	همنه تندی در امتداد محورعرضی
Other Matches
nose ribs	تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
components	همنه
component	همنه
rigging position	وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
upload	همنه قائم نیرو
foward speed	همنه سرعت در صفحه افقی
tensions	امتداد
extensions	امتداد
extensiveness	امتداد
extension	امتداد
protraction	امتداد
tension	امتداد
direction	امتداد
in range with	در امتداد
runs	امتداد
building line	امتداد
run	امتداد
elongation	امتداد
alignments	امتداد
alignment	امتداد
flushes	هم سطح یا در یک امتداد
cutting stroke	امتداد برش
prolonger	امتداد دهنده
protend	امتداد یافتن
fine draw	امتداد دادن
protractile	امتداد پذیر
flush	هم سطح یا در یک امتداد
trail	خط ی در امتداد چیزی
prolongs	امتداد دادن
prolong	امتداد دادن
extensions	ملحقه امتداد
along line	در امتداد خطوط
good continuation	امتداد خوب
trails	خط ی در امتداد چیزی
trailing	خط ی در امتداد چیزی
trailed	خط ی در امتداد چیزی
prolonging	امتداد دادن
to eke out	امتداد دادن
to be prolonged	امتداد یافتن
flushing	هم سطح یا در یک امتداد
extends	امتداد دادن
extend	امتداد دادن
extending	امتداد دادن
eke out	امتداد دادن
extensions	امتداد دادن
extension	امتداد دادن
extension	ملحقه امتداد
prolong	امتداد یافتن بتاخیرانداختن
endarchy	امتداد از مرکز به خارج
prolonging	امتداد یافتن بتاخیرانداختن
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
prolongs	امتداد یافتن بتاخیرانداختن
endarch	از مرکزبخارج امتداد یافته
contour bund	بند در امتداد خط تراز
inextension	عدم امتداد یا توسعه
elongating	دراز کردن امتداد دادن
elongates	دراز کردن امتداد دادن
elongate	دراز کردن امتداد دادن
fore and aft	امتداد سینه تا پاشنه ناو
duplex	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
accost	در امتداد چیزی حرکت کردن
prolongate	طولانی کردن امتداد دادن
abeam	امتداد عمود برمحور طولی
accosts	در امتداد چیزی حرکت کردن
accosted	در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting	در امتداد چیزی حرکت کردن
brusqurie	تندی
rapidness	تندی
causticity	تندی
celerity	تندی
choler	تندی
promptness	تندی
crustiness	تندی
promptitude	تندی
nippiness	تندی
easiness [quickness]	تندی
astingency	تندی
angularity	تندی
abruptness	تندی
brusqueness	تندی
accelerative	تندی
acidly	به تندی
acidness	تندی
acrasy	تندی
acridfty	تندی
acridness	تندی
acridly	به تندی
speed of action	تندی
acrimoniously	به تندی
acrimoniousness	تندی
acceleration	تندی
speediness	تندی
briskness	تندی
steepness	تندی
protervity	تندی
fleetness	تندی
previousness	تندی
precipitousness	تندی
passionateness	تندی
keenness	تندی
inflammability	تندی
harsh usage	تندی
inconsiderateness	تندی
incautiousness	تندی
impetuousness	تندی
huffishness	تندی
fieriness	تندی
quick temper	تندی
alacrity [speed]	تندی
wildness	تندی
to tone down	از تندی
tartness	تندی
sternness	تندی
sourly	به تندی
sour temper	تندی
rigor	تندی
rashness	تندی
rabidness	تندی
quickness of temper	تندی
quickness	تندی
huffishly	به تندی
fire	تندی
fires	تندی
kick	تندی
kicked	تندی
kicking	تندی
fired	تندی
kicks	تندی
speeds	تندی
fastness	تندی
fastnesses	تندی
vehemence	تندی
velocity	تندی
velocities	تندی
acrimony	تندی
swiftness	تندی
violence	تندی
suddenness	تندی
rapidity	تندی
sternly	تندی
wildly	به تندی
speed	تندی
abruptly	به تندی
acerbity	تندی
tartly	به تندی
rigours	تندی
rigour	تندی
rigors	تندی
speeding	تندی
tempest	تندی
tempests	تندی
pungency	تندی
mordacity	تندی
bitterness	تندی
to spin out	امتداد دادن مفصلا درست کردن
heats	تندی خشم
instantaneous speed	تندی لحظهای
instantaneous speed	تندی انی
irefully	ازروی تندی
velocity of advance	تندی پیشرفت
speed indicator	تندی نما
speeding	درجه تندی
paces	شیوه تندی
speed	درجه تندی
paced	شیوه تندی
let out	تندی کردن
permissible velocity	تندی مجاز
mean velocity	تندی میانگین
pace	شیوه تندی
peak speed	بیشترین تندی
most probable speed	محتملترین تندی
petulancy	تندی گستاخی
radial velocity	تندی شعاعی
heat	تندی خشم
swiftness	درجه تندی
easiness [quickness]	درجه تندی
rapidness	درجه تندی
rapidity	درجه تندی
fleetness	درجه تندی
nippiness	درجه تندی
ginger	تندی حرارت
bad blood	تلخی تندی
quickness	درجه تندی
promptitude	درجه تندی
promptness	درجه تندی
angular velocity	تندی زاویهای
virulence	تلخی تندی
irritably	ازروی تندی
celerity	درجه تندی
alacrity [speed]	درجه تندی
speeds	درجه تندی
with rapidity	تندی سرعت
speed of action	درجه تندی
velocity	درجه تندی
impetuosity	تندی حرارت
headiness	تندی گیرندگی
roughness	تندی ناهمواری
speedometer	تندی نما
speedometers	تندی نما

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com