Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
She is the talk of the town .
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
Other Matches
We should not indulge in personalities.
نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
with respect to
راجع به
about
راجع به
regarding
راجع به
pertianing
راجع
on
راجع به
in relation to
راجع به
apropos of
راجع به
as to
راجع به
relative
راجع
respecting
راجع به
regard
راجع بودن به
regards
راجع بودن به
pertian
راجع بودن
regarded
راجع بودن به
tuch
راجع بودن به
regard
رعایت راجع بودن به
with relation to
نسبت به راجع به در باره
peronality
انتقادات راجع به شخصیت
regards
رعایت راجع بودن به
regarded
رعایت راجع بودن به
in regard to
راجع به در خصوص نسبت به
my sentiment toward him
انچه من راجع باواحساس میکنم
to expatiate on a subject
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
bestiary
رساله یامقاله راجع بحیوانات
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
mammalogy
یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
actinochemistry
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
I must think things over.
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
hypochondria
اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
hypochondriasis
اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
publicist
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
apocrypha
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
talk
صحبت
parle
صحبت
conversing
صحبت
mouthed
صحبت
mouth
صحبت
collocutor
هم صحبت
converse
صحبت
confabulation
صحبت
conversed
صحبت
colloquy
صحبت
converses
صحبت
talks
صحبت
colloquies
صحبت
mouths
صحبت
mouthing
صحبت
talked
صحبت
chitchat
صحبت
conversationalist
خوش صحبت
conversationalists
خوش صحبت
pillow talk
صحبت خودمانی
She refused to open her oips .
لب به صحبت بازنکرد
cross talk
تداخل صحبت
shoptald
صحبت بازاری
articulating
ماهر در صحبت
articulates
ماهر در صحبت
articulate
ماهر در صحبت
private talk
صحبت خصوصی
nattered
صحبت دوستانه
nattering
صحبت دوستانه
my inter locvtor
طرف صحبت من
natters
صحبت دوستانه
well spoken
خوش صحبت
well-spoken
خوش صحبت
natter
صحبت دوستانه
dialogue
گفتگو صحبت
asides
صحبت تنها
confabulate
صحبت کردن
sniffle
صحبت تودماغی
sniffled
صحبت تودماغی
sniffles
صحبت تودماغی
to talk
[to]
صحبت کردن
[با]
sniffling
صحبت تودماغی
speak
صحبت کردن
speaks
صحبت کردن
chatty
خوش صحبت
dialogues
گفتگو صحبت
aside
صحبت تنها
conversable
خوش صحبت
conversationist
خوش صحبت
telephone frequency
فرکانس صحبت
duologue
صحبت دونفری
speech
صحبت نطق
talk
صحبت کردن
talked
صحبت کردن
chitchat
صحبت کوتاه
talk up
<idiom>
صحبت درمورد
chit-chat
صحبت کوتاه
talks
صحبت کردن
speeches
صحبت نطق
coze
صحبت خودمانی
chit chat
صحبت کوتاه
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
geste
کار نمایان هم صحبت
whispery
اهسته صحبت کننده
sniffling
تودماغی صحبت کردن
monologue
تک سخنگویی صحبت یک نفری
sniffling
با فن فن صحبت یاگریه کردن
monologues
تک سخنگویی صحبت یک نفری
blather
صحبت بی معنی واحمقانه
hobnob
صحبت دوستانه کردن
to switch on
طرف صحبت کردن
hobnobbed
صحبت دوستانه کردن
hobnobbing
صحبت دوستانه کردن
hobnobs
صحبت دوستانه کردن
sniffle
تودماغی صحبت کردن
dialog
صحبت با شخص دیگر
monolog
تک سخنگویی صحبت یک نفری
sniffle
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffled
تودماغی صحبت کردن
interlocutor
طرف صحبت هم سخن
sniffles
تودماغی صحبت کردن
interlocutors
طرف صحبت هم سخن
sniffles
با فن فن صحبت یاگریه کردن
gest
کار نمایان هم صحبت
he was talking about me
درخصوص من صحبت می کرد
To speak elaborately.
با آب وتاب صحبت کردن
cramp one's style
<idiom>
محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
pipe up
<idiom>
بلندتر صحبت کردن
tell (someone) off
<idiom>
با عصبانیت صحبت کردن
waste one's breath
<idiom>
بی نتیجه صحبت کردن
take exception to
<idiom>
مخاف صحبت کردن
To talk in measured terms . To talk slowly.
شمرده صحبت کردن
weigh one's words
<idiom>
مراقب صحبت بودن
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
hold forth
<idiom>
صحبت کردن درمورد
dialogue
صحبت با شخص دیگر
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
They have got engrossed in conversation .
صحبت آها گه انداخته
harp on
<idiom>
بانارضایتی صحبت کردن
Sh spoke in such a way that…
طوری صحبت کرد که
to speak to somebody
با کسی صحبت کردن
There is some talk of his resigning.
صحبت از استعفای اوست
dialogues
صحبت با شخص دیگر
To speak with freedom.
آزادانه صحبت کردن .
At this point of the conversation.
صحبت که به اینجا رسید
to speak candidly
<idiom>
بی پرده صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint.
درپرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment.
بی پرده صحبت کردن
sniffled
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffle
درحال عطسه صحبت کردن
break-in
درمیان صحبت کسی دویدن
break-ins
درمیان صحبت کسی دویدن
There is talk
[mention]
of something
[somebody]
.
صحبت از چیزی یا کسی است.
kaffeeklatsch
صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
break in upon
قطع کردن صحبت کسی
break in
درمیان صحبت کسی دویدن
have a word with
<idiom>
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
sniffling
درحال عطسه صحبت کردن
lisp
نوک زبانی صحبت کردن
lisped
نوک زبانی صحبت کردن
sniffled
درحال عطسه صحبت کردن
lisps
نوک زبانی صحبت کردن
sniffles
درحال عطسه صحبت کردن
squeak
با صدای جیغ صحبت کردن
throw in
مطلبی بر صحبت کسی افزودن
lisping
نوک زبانی صحبت کردن
Dont talk to all and sundry.
با این وآن صحبت نکن
sound off
باصدای بلند صحبت کردن
talking of ...
حال که صحبت از...... بمیان امد
telephone frequency characteristic
منحنی مشخصه فرکانس صحبت
To strick up a conversation with somebody.
سر صحبت را با کسی باز کردن
to interrupt any one's speech
صحبت کسیرا قطع کردن
He talked in this connection (vein).
دراین زمینه صحبت کرد
to take the floor
حرف زدن صحبت کردن
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
He speaks English fluently.
انگلیسی راروان صحبت می کند
ad-libbing
بدون نوشته صحبت کردن
to speak fluently
بطور روان صحبت کردن
ad-lib
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs
بدون نوشته صحبت کردن
To speak slowly.
آهسته صحبت کردن (شمرده)
squeaked
با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking
با صدای جیغ صحبت کردن
He is a good speaker . He speaker well.
خیلی خوب صحبت می کند
They were stI'll talking away at midnight.
تا نیمه شب یک بند صحبت می کرد ند
Speaking.
[on the phone]
[من]
پشت تلفن صحبت می کنم.
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
Well discuss it at dinner.
سر شام صحبت خواهیم کرد
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
I had a long talk with him.
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com