Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
English
Persian
inclearing
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
Other Matches
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
horse trade
بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
offsetting
پایاپای
offset
پایاپای
cambium
پایاپای
clearing house
اطاق پایاپای
bartering
مبادله پایاپای
barter
مبادله پایاپای
bartered
مبادله پایاپای
barters
مبادله پایاپای
clearing houses
اطاق پایاپای
swapped
معامله پایاپای
swaps
معامله پایاپای
swopped
معامله پایاپای
swopping
معامله پایاپای
swops
معامله پایاپای
barter economy
اقتصاد پایاپای
swap
معامله پایاپای
barter system
نظام پایاپای
barterer
معامله گر پایاپای
barters
پایاپای معامله کردن
barter
پایاپای معامله کردن
bartering
پایاپای معامله کردن
bartered
پایاپای معامله کردن
barter away
تجارت یا معامله پایاپای کردن
double coincidence of wants
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
banks
بانک
checks
چک بانک
checked
چک بانک
bank
بانک
check
چک بانک
bankroll
سرمایه بانک
national bank
بانک ملی
mortgage bank
بانک رهنی
central bank
بانک مرکزی
loan bank
بانک وامی
germplasm bank
بانک گونه ها
loan bank
بانک استقراضی
remitting bank
بانک واگذارنده
development bank
بانک توسعه
monopoly bank
بانک انحصاری
saving bank
بانک پس انداز
shroff
بانک دار
intermediary bank
بانک میانجی
state bank
بانک استان
state bank
بانک دولتی
world bank
بانک جهانی
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
bankbook
کتابچه بانک
merchant banks
بانک بازرگانی
memory bank
بانک حافظه
bank bill
برات بانک
bank
بانک ضرابخانه
bank
در بانک گذاشتن
banks
بانک ضرابخانه
banks
در بانک گذاشتن
data bank
بانک داده ها
data bank
بانک اطلاعات
data bank
بانک اطلاعاتی
data banks
بانک داده ها
data banks
بانک اطلاعاتی
bank rate
نرخ بانک
data banks
بانک اطلاعات
merchant bank
بانک بازرگانی
authorized bank
بانک مجاز
bank asset
دارائی بانک
bankbill
برات بانک
bank stock
سهام بانک
bank overdraft
بدهی به بانک
clearing banks
بانک پس انداز
clearing bank
بانک پس انداز
bank of deposit
بانک پس انداز
banker
بانک دار
bankers
بانک دار
bank failures
ورشکستگی بانک
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
stakeholder
نگهدارنده بانک در قمار
collecting bank
بانک وصول کننده
to pay in
بحساب بانک گذاشتن
to place money in the bank
پول در بانک گذاشتن
deposits
به حساب بانک گذاشتن
approved bank
بانک تایید شده
croupiers
کمک صاحب بانک
deposit
به حساب بانک گذاشتن
account
حساب داشتن در بانک
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
croupier
کمک صاحب بانک
accepting bank
بانک قبولی نویس
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
issuing bank
بانک صادر کننده
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
confirming bank
بانک تائید کننده
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
export import bank
بانک صادرات واردات
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
advising bank
بانک ابلاغ کننده
presenting bank
بانک ارائه کننده
paying bank
بانک پرداخت کننده
bankable
قابل پذیرش در بانک
bankable
نقد شدنی در بانک
negotiating bank
بانک معامله کننده
bank balance sheet
تراز نامه بانک
accepting bank
بانک قبول کننده
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
bank for international settlements
بانک پرداختهای بین المللی
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
blood banks
بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
blood bank
بانک جمع اوری خون
bank capital requirement
سرمایه مورد نیاز بانک
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
stop payment
دستور عدم پرداخت چک به بانک
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
This check is on bank Melli .
این چه بعهده بانک ملی است
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
cancelled cheque
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
Does the bank acknowledge your signature ?
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
big five
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
sideways ROM
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com