Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
There is no such number. |
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد. |
|
|
Other Matches |
|
It isn't anything like her. |
او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد. |
Such a thing does not exist at all . |
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد |
There is nothing to worry about. |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
There's no reason for concern. |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
There is no reason to do something |
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود. |
residents |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
There are not many amusements in this town. |
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد |
There's no danger of that happening again. |
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته. |
resident |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
There is no pleasure without pain . <proverb> |
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد . |
natural rate hypothesis |
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد |
It is all over between them . They are thru with each other . |
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد ) |
divided landing gear |
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد |
residents |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
resident |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
Dialer |
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند |
dial up |
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه |
DX |
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری |
exchange cable |
کابل اتصال بین مرکز تلفنی ومشترک تلفنی |
presumption hominis |
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد |
telephone conversation |
گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی |
rug names |
اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.] |
voice answer back |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد |
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. |
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد ) |
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> |
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد. |
station number |
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما |
DTMF |
روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling |
count off |
شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار " |
cleek |
چوب شماره 4 چوبی یا اهن شماره 1 گلف |
he is second to none |
دومی ندارد بالادست ندارد |
they exceeded us in number |
شماره انها از شماره مابیشتر بود |
telephone repeater |
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی |
radio-telephones |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
radio telephone |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
radio-telephone |
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی |
an isaiah flower |
گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگیهای ان برابر باشد |
anisandrous flower |
گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد |
lay reference number |
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده |
as well as |
همچنین |
eke |
همچنین |
like wise |
همچنین |
too |
همچنین |
also |
همچنین |
all the same <adv.> |
همچنین |
not to say ... <idiom> |
و همچنین ... |
ditto <adv.> |
به همچنین |
alike <adv.> |
به همچنین |
all the same <adv.> |
به همچنین |
in like manner <adv.> |
به همچنین |
likewise <adv.> |
به همچنین |
not to mention ... <idiom> |
و همچنین ... |
alike <adv.> |
همچنین |
ditto <adv.> |
همچنین |
in like manner <adv.> |
همچنین |
likewise <adv.> |
همچنین |
to boot <idiom> |
همچنین ،به علاوه |
enclave economices |
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند |
military impedimenta |
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی |
pneusis |
دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی] |
It is pretty(fairly)second rate. |
همچنین چیز مهمی نیست |
to approach one another |
به هم نزدیک شدن [همچنین اصطلاح مجازی] |
to play with fire |
با آتش بازی کردن [همچنین اصطلاح مجازی] |
to kindle |
با آتش بازی کردن [همچنین اصطلاح مجازی] |
wheel |
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی] |
She is also a valued colleague. |
او [زن] همچنین یک همکار ارزشمندی است. [اصطلاح رسمی و در نوشتنی] |
trunk line |
خط تلفنی |
telephonic |
تلفنی |
telephone frequency |
بسامه تلفنی |
wire-tapping |
گوشیازی تلفنی |
call girls |
فاحشه تلفنی |
call girl |
فاحشه تلفنی |
telephone message |
پیام تلفنی |
telephone message |
پیغام تلفنی |
telephone conversation |
مکالمه تلفنی |
telebrief |
هماهنگی تلفنی |
telephone connection |
اتصال تلفنی |
interphone system |
سیستم تلفنی |
telephone communication |
ارتباط تلفنی |
telephone subscriber |
مشترک تلفنی |
wire-tap |
گوشیازی تلفنی |
wire-tapped |
گوشیازی تلفنی |
wire-tapped |
استراقسمع تلفنی |
wire-tapping |
استراقسمع تلفنی |
wire-tap |
استراقسمع تلفنی |
wire net |
شبکه تلفنی |
wire-taps |
استراقسمع تلفنی |
telephone traffic |
ترافیک تلفنی |
wire-taps |
گوشیازی تلفنی |
Smoking makes you ill and it is also expensive. |
سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است. |
wire-tapped |
وسیلهی استراقسمع تلفنی |
wire-taps |
نهان گوشی تلفنی |
radiotelephony |
مکالمه رادیو تلفنی |
call meter |
کنتور مکالمات تلفنی |
push to talk |
کلید مکالمه تلفنی |
wire-tapping |
نهان گوشی تلفنی |
wire-tapping |
وسیلهی استراقسمع تلفنی |
wire-tapping |
استراقسمع تلفنی کردن |
wire-tapped |
استراقسمع تلفنی کردن |
log |
ضبط تماسهای تلفنی |
logs |
ضبط تماسهای تلفنی |
local subscriber |
مشترک تلفنی محلی |
duplex telephony |
گفت و شنود تلفنی |
telebrief |
تماس مستقیم تلفنی |
wide area telephone service |
سرویس تلفنی گسترده |
telephone carrier current |
جریان حامل تلفنی |
wire-tap |
نهان گوشی تلفنی |
wire-tap |
استراقسمع تلفنی کردن |
wire-tap |
وسیلهی استراقسمع تلفنی |
phantom circuit |
مدار دو خطه تلفنی |
duplex telephony |
مکالمه تلفنی دو طرفه |
wire-tapped |
نهان گوشی تلفنی |
international telephone circuit |
خط تلفنی بین المللی |
wire-taps |
استراقسمع تلفنی کردن |
wire-taps |
وسیلهی استراقسمع تلفنی |
line termination circuit |
مدار مشترک تلفنی |
telephone modal distance |
مسافت مکالمه تلفنی |
telephone switching technique |
اصول اتصالات تلفنی |
hi |
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود |
hot lines |
خط تلفنی بیست و چهار ساعته |
telephone repeater valve |
لامپ تقویت کننده تلفنی |
trunk call |
اتصال تلفنی بین دومشترک |
trunk calls |
اتصال تلفنی بین دومشترک |
hot line |
خط تلفنی بیست و چهار ساعته |
telephone directories |
دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی |
telephone directory |
دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی |
toll calls |
مخابره تلفنی خارج شهری |
toll call |
مخابره تلفنی خارج شهری |
loggers |
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند |
tele communication |
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور |
ring off |
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی |
logger |
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند |
cross fire |
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم |
chalk number |
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی |
I'm putting you through now. |
شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی] |
duplex operation |
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه |
ex-directory |
تلفنی که شمارهی آن در کتابچهی تلفن داده نشده |
stock number |
شماره فنی انبار شماره انبار |
ren |
شمارهای که باریک وسیله را در شبکه تلفنی نشان دهد |
hang-ups |
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن |
hang-up |
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن |
hang up |
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن |
fcc |
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد |
answers |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
phonopore |
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند |
answered |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answering |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
telephony |
سیستم ساخت Nouel وATLT که به PC امکان کنترل ارتباط تلفنی PBX میدهد. |
vab |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواند یک سیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند |
over stretched wrap |
نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.] |
to pair somebody off [up] with somebody |
کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] |
individuation |
وجود |
personalities |
وجود |
personality |
وجود |
in spite |
با وجود |
neer do well or well |
پی وجود |
presence |
وجود |
entity |
وجود |
existences |
وجود |
being |
وجود |
In spite of . Despite . Notwithstanding . |
با وجود |
existence |
وجود |
entities |
وجود |
despite |
با وجود |
there is no limit to it |
حد ندارد |
there is no style about her |
ندارد |
flicker free |
ی ندارد |
it does not weigh with me |
ندارد |
he is not of that stamp |
را ندارد |
in spite of that |
با وجود این |
drink hail |
گوارای وجود |
Despite the fact that… |
با وجود اینکه |
d. of constitution |
نازکی وجود |
system |
اصول وجود |
systems |
اصول وجود |
self assertiveness |
ابراز وجود |
from the bottom of one's heart <idiom> |
از اعماق وجود |
begetter |
وجود اور |
d. constitution |
وجود نازک |
universe |
عالم وجود |
regardless |
با وجود علیرغم |
exist |
وجود داشتن |
individuality |
وجود فردی |
exists |
وجود داشتن |
nonetheless |
بااین وجود |
essence |
وجود ماهیت |
existed |
وجود داشتن |
none the less |
با وجود این |
facts |
وجود مسلم |
fact |
وجود مسلم |
to be there |
وجود داشتن |
non ego |
غیر وجود |
body and soul <idiom> |
با تمام وجود |
persons |
وجود ذات |
pre existence |
تقدم وجود |
person |
وجود ذات |
preexistence |
تقدم وجود |
pantheist |
معتقدبوحدت وجود |
be |
وجود داشتن |
viruses |
وجود دارد |