Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
parallel
همگام قرینه
paralleled
همگام قرینه
paralleling
همگام قرینه
parallelled
همگام قرینه
parallelling
همگام قرینه
parallels
همگام قرینه
Other Matches
presumption hominis
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
synchronous
همگام
concordant
همگام
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous circuit
مدار همگام
synchronous transmission
مخابره همگام
synchronous computer
کامپیوتر همگام
synchronized
همگام شده
synchronous system
سیستم همگام
synchronous device
دستگاه همگام
async
غیر همگام
synchronous operation
عمل همگام
mainline
همگام بااکثریت
resonance
حالت همگام
resonances
حالت همگام
sync character
کاراکتر همگام
running mate
اسب همگام
synchro
همگام ساز
running mates
اسب همگام
synchronizer
همگام کننده
mainlining
همگام بااکثریت
mainlines
همگام بااکثریت
sync
کاراکتر همگام
mainlined
همگام بااکثریت
covariation
تغییر همگام
synchronous multiplexor
تسهیم کننده همگام
tape synchronizer
همگام کننده نوار
pendant to each other
قرینه هم
symmetry
قرینه
proprotionable
با قرینه
proportion
قرینه
indication
قرینه
lop sided
بی قرینه
proportions
قرینه
symmetrically
با قرینه
asummetric
بی قرینه
circumstantial evidence
قرینه
conpanion
قرینه
dissymmetrical
بی قرینه
asymmetrical
بی قرینه
synchronous data link control
کنترل پیوند دادهای همگام
synchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
presumption juris tantum
قرینه کافیه
double
تصویر قرینه
symmetrical exchange
تعویض قرینه
indirect evidence
قرینه و اماره
presumption
فن قوی قرینه
presumptions
فن قوی قرینه
homolographic
دارای قرینه
symmetry
قرینه تناسب
asymmetric
نامتقارن بی قرینه
presumption juris et de jure
قرینه قویه
mirror image
تصویر قرینه
skew polygon
چندضلعی بی قرینه
mirror images
تصویر قرینه
reflection response
پاسخ قرینه
proportionably
بطور متناسب یا با قرینه
symmetry
قرینه سازی همسنجی
context switching
راه گزینی قرینه
context sensitive help
کمک حساس به قرینه
keratome
چاقوی قرینه شکافی
symmetrize
باهم قرینه کردن
halogeton
علف قلیاب قرینه
stdm
SynchronousTime-Devision تسهیم زمانی همگام ultiplexing
homocercal
دارای دم قرینه متقارن الذنب
match
قرینه سازی در طرح یا بافت
lopsided
متمایل بیک طرف بی قرینه
clock
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clocks
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
drop repeat
واگیره
[تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
keeping house
در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
In the fullness lf time .
به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
Family prayer rug
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
Jangle Arjuk
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
lattice design
طرح شبکه ای
[این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
Miri design
طرح بته میری
[طرح بته جقه]
[این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com