English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English Persian
Everyone sends their regards to you. همگی بهت سلام رسوندن.
Other Matches
all hands همگی اماده همگی
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute. بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
salutes احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting battery توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
one anda همگی
en masse همگی
entire همگی
totyality همگی
altogether همگی مجموع
the tribes are all up ایلات همگی
all هرگونه همگی
all hands parade همگی به رژه
all- هرگونه همگی
Young and old. کوچک وبزرگ (همه و همگی )
They were all either kI'lled ou taken prisoners . همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
peers of the realm بزرگانی که می توانند همگی در مجلس اعیان به نشینند
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
kind regards سلام
salutation سلام
saluting سلام
hullo سلام
allhail سلام
howdy سلام !
salutations سلام
salutes سلام
salute سلام
saluted سلام
all hail سلام
good afternoon سلام
hello سلام
greeted : سلام
greet : سلام
ave سلام
greetings سلام
greeting سلام
regards سلام
regarded سلام
regard سلام
greets : سلام
salaam سلام
salaamed سلام
salaaming سلام
salaams سلام
to take the salute سلام گرفتن
half cap نیم سلام
to give the time of day سلام کردن
minute gun توپ سلام
nodding acquaintance سلام علیک
take the salute سلام گرفتن
gun salute تیر سلام
salaams سلام کردن
full dress لباس سلام
salutes سلام دادن
stye سنده سلام
styes سنده سلام
saluted سلام دادن
sties سنده سلام
sty سنده سلام
salute سلام دادن
hallos سلام کردن
hello سلام کردن
hellos سلام کردن
hullos سلام کردن
salaam سلام کردن
salaaming سلام کردن
hails سلام کردن
hails : سلام درود
hailed : سلام درود
color salute سلام به پرچم
hail سلام کردن
greetings سلام کننده
greeting سلام کننده
saluting gun توپ سلام
salaamed سلام کردن
hailed سلام کردن
hail : سلام درود
hailing سلام کردن
saluting سلام دادن
blank catridge گلوله سلام
admirals' march سلام تیمساری
hailing : سلام درود
hailed سلام برشما باد
curtsey سلام یاتواضع کردن
curtseying سلام یاتواضع کردن
hails سلام برشما باد
Give him my regards. سلام من را به او برسان. [مرد]
Remember me to him. سلام من را به او برسان. [مرد]
hail سلام برشما باد
hailing سلام برشما باد
curtsied سلام یاتواضع کردن
curtsies سلام یاتواضع کردن
peace be with you سلام برشما باد
to salute an officer افسری را سلام دادن
give my r. s to him سلام مرابه او برسانید
to make a curtsy سلام زنانه کردن
evening gun توپ سلام شامگاه
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
Please give him my (best) regards. سلام مرا به اوبرسانید
saluter سلام دهنده یاکننده
fire salute توپ سلام انداختن
curtsying سلام یاتواضع کردن
to fire salute توپ سلام انداختن
curtsy سلام یاتواضع کردن
to return a greeting جواب سلام دادن
present arms سلام درحال پیش فنگ
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
To greet someone . To exchange greetings with someone. با کسی سلام وتعارف کردن
personal salute تیر سلام برای افراد
levee سلام عام بارعام دادن
he has an axe to grind سلام لربی طمع نیست
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
To be a nodding acquaintance of someone . با کسی سلام وعلیک داشتن
gratulate تبریک گفتن سلام کردن
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
salutations تعارف سلام اول نامه
salutation تعارف سلام اول نامه
To take the salute. جواب سلام ( نظامی ) رادادن
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
to do make or pay obeisance to بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
ahoy ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
cap سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
capped سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com