Dictiornary-Farsi | همیشه حاضر جواب بودن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن


Other Matches

toss off <idiom>	حاضر جواب
improvisator	بدیهه ساز حاضر جواب
tout temps prist	تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
attends	حاضر بودن
attend	حاضر بودن
stand by	حاضر بودن
attending	حاضر بودن
to be present	باشنده [حاضر] بودن
make the grade <idiom>	منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.	بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
prepare for action	حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
evergreen	همیشه سبز همیشه بهار
everblooming	همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreens	همیشه سبز همیشه بهار
irresponsive	جواب ندهنده بی جواب
hen and chickens	همیشه بهار همیشه بهار باغی
for evermore	همیشه
for ever and aday	همیشه
evermore	همیشه
eer	همیشه
year in year out	همیشه
at all times	همیشه
sempre	همیشه
at all hours <adv.>	همیشه
frequenter	همیشه رو
alway	همیشه
at any time <adv.>	همیشه
anytime <adv.>	همیشه
incessantly	همیشه
always	همیشه
ever-	همیشه
ever	همیشه
everywhen	همیشه
ay	همیشه
ayŠaye	همیشه
any time <adv.>	همیشه
comeback	جواب
ripostes	جواب
riposting	جواب
comebacks	جواب
in reply to	در جواب
riposted	جواب
riposte	جواب
recalcitrancy	جواب رد
repost	جواب
resolvent	جواب
irreprovable	بی جواب
responses	جواب
whyŠthere is the answer	در سر جواب
replied	جواب
replying	جواب
recalcitrance	جواب رد
reply	جواب
counterplea	جواب رد
replies	جواب
antiphony	جواب
rejoinder	جواب
rejoinders	جواب
response	جواب
stiller	راکد همیشه
forever and a day <idiom>	برای همیشه
still	راکد همیشه
adinfinitum	برای همیشه
sempiternity	برای همیشه
perpetuity	برای همیشه
marigold	گل همیشه بهار
tipples	همیشه نوشیدن
tippled	همیشه نوشیدن
tipple	همیشه نوشیدن
calendula	گل همیشه بهار
forever	برای همیشه
tippling	همیشه نوشیدن
stillest	راکد همیشه
sinedie	برای همیشه
resident	که همیشه درکامپیوتراست
residents	که همیشه درکامپیوتراست
on tap <adj.>	همیشه در دسترس
permafrost	همیشه یخبسته
eternity	برای همیشه
once and for all <idiom>	برای همیشه
aeon	برای همیشه
ad infinitum	برای همیشه
as usual	مانند همیشه
forever	برای همیشه
dead load	همیشه بار
as ever	مانند همیشه
amaranth	همیشه بهار
stills	راکد همیشه
foreverness	برای همیشه
evermore	برای همیشه
infinite time	برای همیشه
eternality	برای همیشه
immortality	برای همیشه
for good	برای همیشه
love lies bleeding	گل همیشه بهار
ay	برای همیشه
marigolds	گل همیشه بهار
immortally	تا جاودان همیشه
insenescible	همیشه جوان
answer mode	حالت جواب
voice response	جواب صوتی
answer pennant	پرچم جواب
an abrupt answer	جواب تند
to make a response	جواب دادن
auto answer	خود جواب
to give the mitten	جواب کردن
answerable	جواب دار
answers	: جواب پاسخ
interlocutor	جواب دهنده
irrefragably	بطور بی جواب
responded	جواب دادن
reply paid /RP/ [reply prepaid]	جواب قبول
nope	جواب منفی
send away	جواب دادن
interlocutors	جواب دهنده
reply paid	جواب قبول
counter memorial	جواب یادداشت
response position	مکان جواب
brusque	پیش جواب
respond	جواب دادن
responsory	جواب جماعت
have it <idiom>	به جواب رسیدن
recitative	جواب دادن
snip snap	جواب زیرکانه
A straightforward answer.	جواب سر راست
A correct answer.	جواب صحیح
undertakers	جواب گو مسئول
The wrong answer.	جواب غلط
undertaker	جواب گو مسئول
undertaking	جواب گو مسئول
question answer	سئوال- جواب
unanswerable	جواب ناپذیر
favourable	جواب مساعد
answering	: جواب پاسخ
responds	جواب دادن
answered	: جواب پاسخ
answer	: جواب پاسخ
i always photograph badly	عکس من همیشه بد در می اید
evergreen trees	درختان همیشه سبز
i have got him on my brain	همیشه به اوفکر میکنم
chucker	پرتابگر همیشه خطازن
for good <idiom>	برای همیشه ،پایدار
at someone's beck and call <idiom>	همیشه آماده پذیرایی
for keeps <idiom>	تا ابد ،برای همیشه
I always stick to my word.	من همیشه سر حرفم می ایستم
positive definite matrix	ماتریس همیشه مثبت
japanese andromeda	بوته همیشه سبزاسیایی
flea in one's ear <idiom>	جواب دندان شکن
sockdolager	اتمام حجت جواب
to meet	[به نیازی] جواب دادن
He answered nothing.	اصلا جواب نداد
have her cable	لنگر جواب دادن
To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
In response (reply) to your letter.	در جواب نامه تان
counterclaim	جواب به ادعای شاکی
corespondent	مسئول جواب گویی
counterbid	جواب خریداربه فروشنده
talk back <idiom>	بی ادبانه جواب دادن
out in left field <idiom>	از جواب صحیح دورشدن
repartee	جواب شوخی امیز
A crushing reply(retort).	جواب دندان شکن
replying	جواب شفاهی دفاعیه
unique solution	جواب منحصر بفرد
Touché!	خوب جواب دادی!
unansweable	بی جواب تکذیب ناپذیر
telephone responder	جواب دهنده تلفن
rebutting	جواب متقابل دادن
retorts	جواب متقابل دادن
sallies	جواب سریع و زیرکانه
rebutted	جواب متقابل دادن
to return a greeting	جواب سلام دادن
answers	جواب احتیاج را دادن
retort	جواب متقابل دادن
retort	جواب متقابل تلافی
replied	جواب شفاهی دفاعیه
rebuts	جواب متقابل دادن
answer	جواب احتیاج را دادن
retorts	جواب متقابل تلافی
rebut	جواب متقابل دادن
answered	جواب احتیاج را دادن
to comply [with]	[به نیازی] جواب دادن
reply	جواب شفاهی دفاعیه
sockdologer	اتمام حجت جواب
sally	جواب سریع و زیرکانه
answering	جواب احتیاج را دادن
replies	جواب شفاهی دفاعیه
to accommodate	[به نیازی] جواب دادن
on hand <idiom>	حاضر
in the saddle	حاضر
agreeable	حاضر
stocked	:حاضر
presenting	حاضر
stock	:حاضر
presents	حاضر
presented	حاضر
present	حاضر
existing	حاضر
ubiquitous	حاضر
cast the first stone <idiom>	همیشه آماده جنگیدن است
He always gives in to his wife.	همیشه تسلیم زنش است

never to be at a loss for an answer

همیشه حاضر جواب بودن