English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
on tap <adj.> همیشه در دسترس
Other Matches
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
at arm's length در دسترس
accesses دسترس
accessing دسترس
disposal در دسترس
disposal دسترس
accessible در دسترس
within teach در دسترس
within teach دسترس
near at hand در دسترس
reaching دسترس
reaches دسترس
reached دسترس
reach دسترس
access دسترس
available در دسترس
accessed دسترس
on hand <idiom> قابل دسترس
inaccessible خارج از دسترس
access point نقطه دسترس
accessible duct مجرای دسترس
out of the way غیرقابل دسترس
available by در دسترس از طریق .....
available with در دسترس نزد .....
availablity دسترس پذیری
inaccessible غیرقابل دسترس
out-of-the-way غیرقابل دسترس
accesses راه دسترس
accessing راه دسترس
to be available در دسترس بودن
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
accessed راه دسترس
accessible قابل دسترس
access راه دسترس
available دسترس پذیر
placing at disposal در دسترس گذاردن
inaccessible <adj.> غیرقابل دسترس
availability دسترس پذیری
availability در دسترس بودن
off the shelf مواد در دسترس
to be available [to someone] در دسترس [کسی] بودن
an accessible place جای قابل دسترس
available amount مقدار [چیزهای] در دسترس
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
abaton [محل خارج از دسترس]
someone has at present در دسترس کسی بودن
average available discharge بده میانگینی دسترس
passing shot ضربه دور از دسترس
place at disposal در دسترس قرار دادن
system availability دسترس پذیری سیستم
accessible در دسترس قابل وصول
utilised در دسترس قرار دادن
utilises در دسترس قرار دادن
utilizes در دسترس قرار دادن
utilize در دسترس قرار دادن
utilising در دسترس قرار دادن
utilizing در دسترس قرار دادن
getatable قابل دسترس توفیق یافتنی
unattainbility of absolute zero دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball توپ دور از دسترس توپزن
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
staffing قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
to put something at somebody's disposal چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
year in year out همیشه
alway همیشه
everywhen همیشه
sempre همیشه
at all times همیشه
frequenter همیشه رو
for evermore همیشه
ay همیشه
ayŠaye همیشه
for ever and aday همیشه
eer همیشه
ever همیشه
at any time <adv.> همیشه
any time <adv.> همیشه
anytime <adv.> همیشه
evermore همیشه
at all hours <adv.> همیشه
ever- همیشه
incessantly همیشه
always همیشه
once and for all <idiom> برای همیشه
stillest راکد همیشه
stills راکد همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
sinedie برای همیشه
dead load همیشه بار
for good برای همیشه
stiller راکد همیشه
ad infinitum برای همیشه
still راکد همیشه
immortally تا جاودان همیشه
insenescible همیشه جوان
love lies bleeding گل همیشه بهار
forever برای همیشه
tipple همیشه نوشیدن
aeon برای همیشه
evermore برای همیشه
marigold گل همیشه بهار
as usual مانند همیشه
as ever مانند همیشه
immortality برای همیشه
marigolds گل همیشه بهار
amaranth همیشه بهار
infinite time برای همیشه
adinfinitum برای همیشه
forever برای همیشه
foreverness برای همیشه
eternality برای همیشه
sempiternity برای همیشه
calendula گل همیشه بهار
perpetuity برای همیشه
tippled همیشه نوشیدن
tipples همیشه نوشیدن
ay برای همیشه
residents که همیشه درکامپیوتراست
tippling همیشه نوشیدن
permafrost همیشه یخبسته
eternity برای همیشه
resident که همیشه درکامپیوتراست
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
palettes مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palette مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
currents ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
hogged برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
hog برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
current ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
hogs برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
evergreen trees درختان همیشه سبز
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
chucker پرتابگر همیشه خطازن
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buffer pool تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
abjure برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
abjuring برای همیشه ترک گفتن
abjures برای همیشه ترک گفتن
Sara always wanted a puppy. سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
I always fulfil my promises . من همیشه به قولم عمل می کنم
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am always ready to help my friends. همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
She is always making trouble for her friends. همیشه برای دوستانش درد سر بوده
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
It is yours for keeps . این برای همیشه پیش خودت باشد
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
solids خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com