Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
she always had her way
همیشه موافق میل اوعمل می شد
Other Matches
everblooming
همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreens
همیشه سبز همیشه بهار
evergreen
همیشه سبز همیشه بهار
hen and chickens
همیشه بهار همیشه بهار باغی
sympathizer
موافق
sympathizers
موافق
sympathisers
موافق
in keeping
موافق
consentient
موافق
consentaneous
موافق
congruous
موافق
pro-
له موافق
concordant
موافق
respondent
موافق
congruent
موافق
according
موافق
sympathetic
موافق
agreed
موافق
pro
له موافق
accordant
موافق
consilient
موافق
agreeably to
موافق
attune
موافق
compatible
<adj.>
موافق
in suit with
موافق
in suit with
موافق با
prosodiacal
موافق
incompatible
نا موافق
prosodial
موافق
compliant
موافق
textually
موافق نص
respondents
موافق
compossible
<adj.>
موافق
non concurrent
نا موافق
amicable
موافق
attuned
موافق
friendly
مهربان موافق
see eye to eye
<idiom>
موافق بودن
satisfactorily
موافق دلخواه
shaken
موافق شیوه
to go along
موافق بودن
yea
رای موافق
accomodating
راحت موافق
rationally
موافق عقل
truly
موافق باحقایق
adapt
موافق بودن
friendlier
مهربان موافق
friendlies
مهربان موافق
friendliest
مهربان موافق
harmoniously
بطور موافق
to my satisfaction
موافق دلخواه من
non placer
موافق نیستم
go along
موافق بودن
fellow countryman
موافق شدن
fellow countryman
موافق کردن
fair wind
باد موافق
palatably
موافق ذائقه
placet
رای موافق
prorenata
شخص موافق
prorenata
نسبت موافق
fair tide
جریان اب موافق
quarter wind
باد موافق
string along
موافق بودن
compatibly
بطور موافق
agonist muscle
عضله موافق
after ones own heart
موافق دلخواه
at will
موافق میل
after one's will
موافق میل
in accordance with
مطابق موافق
disagreeing
موافق نبودن
disagreed
موافق نبودن
disagree
موافق نبودن
favourable
موافق مطلوب
consistently
بطور موافق
disagrees
موافق نبودن
incessantly
همیشه
frequenter
همیشه رو
at all times
همیشه
everywhen
همیشه
at all hours
<adv.>
همیشه
alway
همیشه
anytime
<adv.>
همیشه
any time
<adv.>
همیشه
at any time
<adv.>
همیشه
ever-
همیشه
always
همیشه
ay
همیشه
sempre
همیشه
for evermore
همیشه
evermore
همیشه
ever
همیشه
eer
همیشه
year in year out
همیشه
ayŠaye
همیشه
for ever and aday
همیشه
geometrically
موافق علم هندسه
geodetically
موافق قاعده پیمایش
comkpliant
موافق اجابت کننده
concurring opinion
رای موافق مشروط
harmonious
موزون سازگار موافق
genealogically
موافق شجره نامه
physically
موافق علم فیزیک
accommodatingly
بطور موافق راحت
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
scientifically
موافق اصول علمی
quite the thing
موافق سبک روز
no cigar
<idiom>
موافق نبودن ،رد کردن
cronies
رفیق موافق هم اطاق
to agree on something
موافق بودن با چیزی
crony
رفیق موافق هم اطاق
to a toa praposal
باپیشنهادی موافق بودن
to bring in to line
وفق دادن موافق
naturalistic
موافق با اصول طبیعی
genetically
موافق علم پیدایش
no deal
<idiom>
موافق نبودن ،رد کردن
aeon
برای همیشه
insenescible
همیشه جوان
ad infinitum
برای همیشه
infinite time
برای همیشه
dead load
همیشه بار
forever and a day
<idiom>
برای همیشه
immortality
برای همیشه
once and for all
<idiom>
برای همیشه
love lies bleeding
گل همیشه بهار
foreverness
برای همیشه
stills
راکد همیشه
for good
برای همیشه
forever
برای همیشه
stillest
راکد همیشه
immortally
تا جاودان همیشه
stiller
راکد همیشه
still
راکد همیشه
sinedie
برای همیشه
forever
برای همیشه
adinfinitum
برای همیشه
as ever
مانند همیشه
marigold
گل همیشه بهار
amaranth
همیشه بهار
marigolds
گل همیشه بهار
resident
که همیشه درکامپیوتراست
tippling
همیشه نوشیدن
tippled
همیشه نوشیدن
tipple
همیشه نوشیدن
on tap
<adj.>
همیشه در دسترس
as usual
مانند همیشه
evermore
برای همیشه
eternality
برای همیشه
eternity
برای همیشه
perpetuity
برای همیشه
residents
که همیشه درکامپیوتراست
permafrost
همیشه یخبسته
tipples
همیشه نوشیدن
sempiternity
برای همیشه
calendula
گل همیشه بهار
ay
برای همیشه
harmonising
موافق کردن هم اهنگ شدن
physiognomically
موافق علم قیافه شناسی
harmonize
موافق کردن هم اهنگ شدن
pros and cons
موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
to put over a play
موافق بدادن نمایشی شدن
in obdience to
برای اطاعت از موافق امر
bandae jireugi
ضربه دست موافق ایستادن
gastronomically
موافق علم خوب خوردن
agrees
موافقت کردن موافق بودن
harmonized
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonizing
موافق کردن هم اهنگ شدن
agree
موافقت کردن موافق بودن
agreeing
موافقت کردن موافق بودن
harmonised
موافق کردن هم اهنگ شدن
fall in
مطابقت کردن موافق شدن
harmonizes
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonises
موافق کردن هم اهنگ شدن
adapting
وفق دادن موافق بودن
adapts
وفق دادن موافق بودن
i always photograph badly
عکس من همیشه بد در می اید
evergreen trees
درختان همیشه سبز
chucker
پرتابگر همیشه خطازن
for keeps
<idiom>
تا ابد ،برای همیشه
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
I always stick to my word.
من همیشه سر حرفم می ایستم
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
i have got him on my brain
همیشه به اوفکر میکنم
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
japanese andromeda
بوته همیشه سبزاسیایی
physico theology
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
To view something approvingly ( favourably ) .
چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
I agree with you completely.
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
pragmatize
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
propitiously
بطور مساعد یا موافق خجسته وار
live up to one's principles
موافق مرام خود رفتار کردن
keep up with the times
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
irish bull
بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
concurrent
دریک وقت واقع شونده موافق
panicky person
آدم همیشه نگران و دلواپس
nervous Nelly
آدم همیشه نگران و دلواپس
as ... as ever
<adv.>
آنطور ... مثل همیشه
[سابق]
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
to get straight A's
همه درسها را
[همیشه]
۲۰ گرفتن
jitterbug
آدم همیشه نگران و دلواپس
to pledge one's troth
قول همیشه وفادار را دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com