English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
tipple همیشه نوشیدن
tippled همیشه نوشیدن
tipples همیشه نوشیدن
tippling همیشه نوشیدن
Other Matches
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
imbibe نوشیدن
potation نوشیدن
imbibed نوشیدن
imbibes نوشیدن
imbibing نوشیدن
to drink to the lees تا ته نوشیدن
bibs نوشیدن
bib نوشیدن
beers ابجو نوشیدن
quaff زیاد نوشیدن
to have a drink of water یک قورت آب نوشیدن
beer ابجو نوشیدن
to have a sip یک قورت آب نوشیدن
to have a drink of water یک جرعه آب نوشیدن
to have a sip یک جرعه آب نوشیدن
to have [take] a sip یک جرعه نوشیدن
hit the sauce <idiom> الکل نوشیدن
to drink wine باده نوشیدن
hit the bottle <idiom> الکل نوشیدن
wines شراب نوشیدن
wine شراب نوشیدن
quaffs زیاد نوشیدن
to drink till alls blue بحدمستی نوشیدن
wet one's whistle <idiom> نوشیدن الکل
quaffing زیاد نوشیدن
here's to you هنگام نوشیدن
quaffed زیاد نوشیدن
toss off <idiom> یک نفس نوشیدن
To her , abI'llon tomans is a mere trifle . قابل نوشیدن نیست
to propose a person بسلامتی کسی نوشیدن
toast بسلامتی کسی نوشیدن
to drink to a person بسلامتی کسی نوشیدن
to look toward any one بسلامتی کسی نوشیدن
to drink any ones health بسلامتی کسی نوشیدن
alcoholism اعتیاد به نوشیدن الکل
hobnobbing بسلامتی کسی نوشیدن
hobnobbed بسلامتی کسی نوشیدن
skoal بسلامتی کسی نوشیدن
hobnobs بسلامتی کسی نوشیدن
hobnob بسلامتی کسی نوشیدن
toasted بسلامتی کسی نوشیدن
toasting بسلامتی کسی نوشیدن
toasts بسلامتی کسی نوشیدن
to drink something down in one gulp [at a gulp] چیزی را یک نفس نوشیدن
swig جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigs جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
pledge بسلامتی کسی باده نوشیدن
propine ساغر را نوشیدن وبدیگری دادن
swigging جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
swigged جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
pledged بسلامتی کسی باده نوشیدن
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
pledging بسلامتی کسی باده نوشیدن
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
pledges بسلامتی کسی باده نوشیدن
booze مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozes مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozing مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
drinking fountains محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
drinking fountain محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
boozed مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
supernaculum باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
bone dry جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
Would you like something to drink? <idiom> آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟ [غذا و آشپزخانه]
ayŠaye همیشه
year in year out همیشه
any time <adv.> همیشه
everywhen همیشه
anytime <adv.> همیشه
sempre همیشه
at all hours <adv.> همیشه
frequenter همیشه رو
ever همیشه
eer همیشه
always همیشه
for ever and aday همیشه
for evermore همیشه
ever- همیشه
ay همیشه
at all times همیشه
evermore همیشه
at any time <adv.> همیشه
alway همیشه
incessantly همیشه
foreverness برای همیشه
infinite time برای همیشه
sinedie برای همیشه
forever برای همیشه
aeon برای همیشه
immortality برای همیشه
eternality برای همیشه
sempiternity برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
once and for all <idiom> برای همیشه
on tap <adj.> همیشه در دسترس
perpetuity برای همیشه
eternity برای همیشه
love lies bleeding گل همیشه بهار
as ever مانند همیشه
dead load همیشه بار
permafrost همیشه یخبسته
marigold گل همیشه بهار
marigolds گل همیشه بهار
calendula گل همیشه بهار
ay برای همیشه
adinfinitum برای همیشه
amaranth همیشه بهار
evermore برای همیشه
forever برای همیشه
for good برای همیشه
as usual مانند همیشه
stillest راکد همیشه
stills راکد همیشه
still راکد همیشه
stiller راکد همیشه
insenescible همیشه جوان
immortally تا جاودان همیشه
resident که همیشه درکامپیوتراست
residents که همیشه درکامپیوتراست
evergreen trees درختان همیشه سبز
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
chucker پرتابگر همیشه خطازن
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
Sara always wanted a puppy. سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
abjure برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
abjures برای همیشه ترک گفتن
abjuring برای همیشه ترک گفتن
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
I always fulfil my promises . من همیشه به قولم عمل می کنم
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
I am always ready to help my friends. همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
She is always making trouble for her friends. همیشه برای دوستانش درد سر بوده
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
It is yours for keeps . این برای همیشه پیش خودت باشد
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
solids خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
bumming ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
hottest سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
residents داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
hotter سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
tout temps prist تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
absolute address مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com