Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
controvert
هم ستیز کردن مخالفت کردن
Other Matches
opposes
ضدیت کردن مخالفت کردن
oppose
ضدیت کردن مخالفت کردن
resists
مخالفت کردن با
objects
مخالفت کردن
resist
مخالفت کردن با
blackball
مخالفت کردن
resisting
مخالفت کردن با
indirect objects
مخالفت کردن
resisted
مخالفت کردن با
to set ones face against
مخالفت کردن با
oppugn
مخالفت کردن با
bucks
مخالفت کردن با
buck
مخالفت کردن با
direct objects
مخالفت کردن
object
مخالفت کردن
objecting
مخالفت کردن
blackballed
مخالفت کردن
objected
مخالفت کردن
blackballs
مخالفت کردن
blackballing
مخالفت کردن
repugn
مخالفت کردن با
disagreeing
نساختن با مخالفت کردن با
to be in disagreement
[with somebody]
مخالفت کردن
[با کسی]
disagreed
نساختن با مخالفت کردن با
disagrees
نساختن با مخالفت کردن با
disagree
نساختن با مخالفت کردن با
withstanding
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contend
مخالفت کرده با رقابت کردن
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
thwart
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
withstands
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
to be split
[over something]
[with somebody]
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
thwarted
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
contends
مخالفت کرده با رقابت کردن
withstood
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contended
مخالفت کرده با رقابت کردن
toil
ستیز
toiled
ستیز
warfare
ستیز
struggled
ستیز
struggles
ستیز
struggle
ستیز
toiling
ستیز
antagonists
هم ستیز
struggling
ستیز
antagonist
هم ستیز
warlike
ستیز گر
combat
ستیز حرب
battle
مبارزه ستیز
battled
مبارزه ستیز
battles
مبارزه ستیز
anarchist
سامان ستیز
antisemitic
یهود ستیز
combating
ستیز حرب
sociopath
جامعه ستیز
antisocial
جامعه ستیز
combats
ستیز حرب
psychopaths
جامعه ستیز
battling
مبارزه ستیز
combated
ستیز حرب
psychopath
جامعه ستیز
querulous
گله مند ستیز جو
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
pseudopsychopathic
جامعه ستیز کاذب
controversial
جدال امیز هم ستیز
mafias
سازمان سری دولت ستیز
mafia
سازمان سری دولت ستیز
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
oppugnancy
مخالفت
divided
<adj.>
در مخالفت
disagreements
مخالفت
gainsaying
مخالفت
gainsaid
مخالفت
recusance or sancy
مخالفت
obj
مخالفت
gainsays
مخالفت
opposition
مخالفت
disaccord
مخالفت
defiance
مخالفت
remonstrance
مخالفت
contrariety
مخالفت
opposeless
بی مخالفت
antagonism
مخالفت
opponency
مخالفت
disagreement
مخالفت
factions
مخالفت
renitency
مخالفت
gainsay
مخالفت
contrariness
مخالفت
disgreement
مخالفت
faction
مخالفت
oppugnation
مخالفت
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
to kick against a proposal
با پیشنهادی مخالفت
obscurantism
مخالفت باروشنفکری
repugnance
تناقض مخالفت
defiantly
از روی مخالفت
incongruousness
تباین مخالفت
aversion
مخالفت ناسازگاری
paradoxy
مخالفت با عقایدعمومی
aversions
مخالفت ناسازگاری
contrarious
مخالفت امیز
indulged
مخالفت نکردن
veto
نشانه مخالفت
vetoed
نشانه مخالفت
vetoes
نشانه مخالفت
vetoing
نشانه مخالفت
antagonistic
مخالفت امیز
indulging
مخالفت نکردن
indulges
مخالفت نکردن
indulge
مخالفت نکردن
oppugner
مخالفت کننده
opposable
مخالفت کردنی
abolitionism
مخالفت با بردگی
resistance
سختی مخالفت
objections
مخالفت استدلال مخالف
antagonistically
از روی مخالفت یا دشمنی
obscurantism
مخالفت با علم ومعرفت
reactionary
مخالفت گرای بی منطق
paradoxicality
مخالفت باعقاید عمومی
reactionaries
مخالفت گرای بی منطق
negative voice
منع نشانه مخالفت
objection
مخالفت استدلال مخالف
adversarial
وابسته به مخالفت یا دشمنی
nem con
بدون مخالفت کسی است
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
mc carthyism
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
flag discrimination
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
retrorocket
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com