English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English Persian
crank هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranked هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranking هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranks هندل زدن گرداندن میل لنگ
Other Matches
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
cranked هندل
cranks هندل
crank هندل
capstan handle هندل
cranking هندل
cranks هندل زدن
crank هندل زدن
cranking هندل زدن
starting crank هندل اتومبیل
cranked هندل زدن
to kick-start a motorcycle موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
to turn about گرداندن
manage گرداندن
managed گرداندن
manages گرداندن
managing گرداندن
revolve گرداندن
revolved گرداندن
rotation گرداندن
wheel گرداندن
wheeling گرداندن
wheels گرداندن
repays بر گرداندن
maintain گرداندن
repaying بر گرداندن
repay بر گرداندن
revolves گرداندن
rebut بر گرداندن
rebuts بر گرداندن
wielded گرداندن
rebutted بر گرداندن
rebutting بر گرداندن
wielding گرداندن
wields گرداندن
manage گرداندن
man گرداندن
dialed گرداندن
turn گرداندن
wrests گرداندن
wresting گرداندن
wrested گرداندن
wrest گرداندن
dialled گرداندن
turns گرداندن
mans گرداندن
dials گرداندن
operation گرداندن
dial گرداندن
operate گرداندن
operated گرداندن
wield گرداندن
operates گرداندن
shirked روی گرداندن از
shirking روی گرداندن از
refract بر گرداندن شکستن
goggling چشم گرداندن
goggle چشم گرداندن
pronation درون گرداندن
to tell ones beads تسبیح گرداندن
shirks روی گرداندن از
to bid beads تسبیح گرداندن
shirk روی گرداندن از
refracting بر گرداندن شکستن
refracted بر گرداندن شکستن
goggled چشم گرداندن
refracts بر گرداندن شکستن
inflect منحنی کردن گرداندن
He turned away from me . ازمن روی گرداندن
inflects منحنی کردن گرداندن
carburize سخت گرداندن سطحی
drive راندن گرداندن گرداننده
round about دور سر گرداندن مطلب
drives راندن گرداندن گرداننده
inflecting منحنی کردن گرداندن
inflected منحنی کردن گرداندن
troll چرخیدن چرخاندن گرداندن
trolls چرخیدن چرخاندن گرداندن
cranking میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranks میل لنگ گرداندن چرخاندن
MIDI sequencer ویرایش و جلوههای ویژه و گرداندن
crank میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked میل لنگ گرداندن چرخاندن
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
lynched درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynch درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynches درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
recall بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalls بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
pronate بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
recalled بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
reconvey بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
starters وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
deblock باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
to show one round کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
starter وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com