Dictiornary-Farsi | هنرپیشه برجسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
premier	هنرپیشه برجسته
premiers	هنرپیشه برجسته
premiere	هنرپیشه برجسته
premiered	هنرپیشه برجسته
premieres	هنرپیشه برجسته
premiering	هنرپیشه برجسته


Other Matches

alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
thespians	هنرپیشه
thespian	هنرپیشه
actors	هنرپیشه
actor	هنرپیشه
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
an aspiring actress	هنرپیشه ای [زن] نامجو
playact	هنرپیشه شدن
craftsman	هنرپیشه صنعت گر
artists	هنرپیشه صنعتگر
craftsmen	هنرپیشه صنعت گر
artist	هنرپیشه صنعتگر
scene stealer	هنرپیشه خودنما
audition	ازمایش هنرپیشه سامعه
stand in	جانشین هنرپیشه شدن
prima ballerinas	هنرپیشه اول بالت
stand-ins	جانشین هنرپیشه شدن
mimer	هنرپیشه مقلد وکمیک
auditioned	ازمایش هنرپیشه سامعه
auditioning	ازمایش هنرپیشه سامعه
player	هنرپیشه بازیکن ورزشی
stand-in	جانشین هنرپیشه شدن
prima ballerina	هنرپیشه اول بالت
auditions	ازمایش هنرپیشه سامعه
comedians	هنرپیشه نمایشهای خنده دار
tiring room	محل تعویض لباس هنرپیشه
tiring house	محل تعویض لباس هنرپیشه
comedian	هنرپیشه نمایشهای خنده دار
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
leading man	هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
mummer	هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
character actor	هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
starring	برجسته
crowned	برجسته
relievo	برجسته
distinguished	برجسته
rilievo	برجسته
staring	برجسته
ridged	برجسته
illustrated	برجسته
prosilient	برجسته
in relief	برجسته
kenspeckle	برجسته
laureate	برجسته
noted	برجسته
masterwork	برجسته
outstandingly	برجسته
outstanding	برجسته
eminent	برجسته
of d.	برجسته
raised	برجسته
dominant	برجسته
pre eminent	برجسته
illustrous	برجسته
primes	برجسته
striking	برجسته
par excellence	برجسته
cordon bleu	برجسته
mainlining	برجسته
mainlines	برجسته
salient	برجسته
mainlined	برجسته
mainline	برجسته
illustrious	برجسته
prominent	برجسته
torose	برجسته
strikingly	برجسته
overriding	برجسته
primed	برجسته
pre-eminent	برجسته
relief emboss	برجسته
stereometric	برجسته
stereometric	خط برجسته
predominant	برجسته
conspicuous	برجسته
convex	برجسته
prime	برجسته
aegicranium	آذین برجسته سر
anaglyph	حجاری برجسته
in relief	بطور برجسته
aegicrane	آذین برجسته سر
illustriously	برجسته وار
bas relif	نقوش برجسته
embossed alphabet	الفبای برجسته
high relief	نقوش برجسته
affigy	تصویر برجسته
bas relif	نقش کم برجسته
basso relief	برجسته کوتاه
contour map	نقشه برجسته
drop shadow	سایه برجسته
egregious	برجسته نمایان
emboss	برجسته کردن
bas-relief	برجسته کاری
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
fash butt welding	جوش برجسته
front face	سطح برجسته
half relief	نیم برجسته
mezzo relief	نیم برجسته
anaglyph	تزئینات برجسته
to create an image for oneself as somebody	برجسته شدن
raised shoulder	شانه برجسته
signalize	برجسته کردن
relief emboss	نقشه برجسته
relief map	نقشه برجسته
to make one's mark	برجسته شدن
relievo	برجسته کاری
stucco relief	گچبریهای برجسته
stereoscopics	برجسته نمایی
stand out	برجسته عالی
stand out	برجسته بودن
smatt	برجسته زیرکانه
saleint	برجسته چشمگیر
signally	بطور برجسته
saleintiant	برجسته چشمگیر
to put forward	برجسته نمودارکردن
projection welding	جوش برجسته
laureatel	شاعر برجسته
magnific	معروف برجسته
stereoscopic	برجسته بینی
mezzo rillievo	نیم برجسته
stereoscopic	برجسته بین
raised figure	طرح برجسته
cordon bleu	آدم برجسته
notbility	شخص برجسته
palmy	برجسته کامیاب
tyupical	نوبهای برجسته
topographic map	نقشه برجسته
piece de resistance	فقره برجسته
to stand out	برجسته بودن
salient pole	قطب برجسته
humdingers	تفوق برجسته
topography	برجسته نگاری
bas relief	نقش کم برجسته
boss	ارباب برجسته
bas relief	برجسته کوتاه
personages	شخص برجسته
bossed	ارباب برجسته
personage	شخص برجسته
poet laureate	شاعر برجسته
predominantly	بطور برجسته
bosses	ارباب برجسته
bas-relief	برجسته کوتاه
bas-relief	نقش کم برجسته
distinguished	برجسته مهم
milestone	مرحله برجسته
effigies	تصویر برجسته
humdinger	تفوق برجسته
milestones	مرحله برجسته
eminently	بطور برجسته
contour	نقشه برجسته
effigy	تصویر برجسته
bas-reliefs	نقش کم برجسته
bas-reliefs	برجسته کوتاه
feat	کار برجسته
feats	کار برجسته
project	برجسته بودن
swell	برجسته شیک
projected	برجسته بودن
embossed	برجسته شده
relief	برجسته کاری
relief	حجاری برجسته
acrography	گچ کاری برجسته
leading	عمده برجسته
alto relievo	برجسته بلند
swelled	برجسته شیک
bossing	ارباب برجسته
projects	برجسته بودن
swells	برجسته شیک
stereoscopy	سیستم برجسته بینی
person of f.	شخص برجسته یا با نفوذ
papillary lines	خطهای برجسته انگشتها
snarling	بغرنجی برجسته کردن
raised type	حروف برجسته برای
banks	قسمت برجسته سر پیچ
to bring out in relief	برجسته یا روشن کردن
oner	شخص یا چیز برجسته
bank	قسمت برجسته سر پیچ
relief map	نقشه برجسته نما
perspective spatial model	مدل برجسته بینی
snarls	بغرنجی برجسته کردن
snarl	بغرنجی برجسته کردن
stereometric	وابسته بترسیمات برجسته
snarled	بغرنجی برجسته کردن
stereoscope	دستگاه برجسته بین
to stand out in relief	برجسته یا روشن بودن
brocade	پارچه ابریشمی گل برجسته
stereoscopic pair	زوج برجسته بینی
bigwig	شخص مهم و برجسته
vectograph	عکس برجسته بینی
bigwigs	شخص مهم و برجسته
noticeable	قابل ملاحضه برجسته