Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (9 milliseconds)
English
Persian
time
هنگام
timed
هنگام
times
هنگام
gamut
هنگام
term
هنگام
termed
هنگام
terming
هنگام
moment
هنگام
moments
هنگام
season
هنگام
seasoned
هنگام
seasons
هنگام
during
هنگام
oestrum
هنگام
Other Matches
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
nighttide
شب هنگام
at the same moment
در آن هنگام
night tide
هنگام شب
night season
شب هنگام
night season
هنگام شب
at nightfall
شب هنگام
at night
شب هنگام
night time
هنگام شب
night-time
هنگام شب
nightfall
شب هنگام
at dark
هنگام شب
teatime
هنگام چای
in case of emergency
هنگام اضطرار
in
درفرف هنگام
compile time
هنگام همگردانی
on seeing him
هنگام دیدن او
on occasion
هنگام لزوم
daytide
هنگام روز
daytime
هنگام روز
playtime
هنگام بازی
wintertime
هنگام زمستان
summertime
هنگام تابستان
at mess
هنگام خوردن
to die in harness
هنگام کار
hexachord
هنگام شش بردهای
in-
درفرف هنگام
update
به هنگام دراوردن
hard times
هنگام تنگدستی
updated
به هنگام دراوردن
at noon
هنگام فهر
updates
به هنگام دراوردن
at one's leisure
هنگام فراغت
here's to you
هنگام نوشیدن
binding time
هنگام انقیاد
when entering
هنگام ورود
execution time
هنگام اجرا
inprocess
هنگام کار
dusk
هنگام غروب
spring time
هنگام بهار
translate time
هنگام ترجمه
meal time
هنگام غذاخوری
on arrival
هنگام ورود
nights
شب هنگام برنامه شبانه
red handed
هنگام ارتکاب جنایت
parthian glance
نگاه هنگام جدایی
night
شب هنگام برنامه شبانه
hard-bitten
سخت هنگام جنگ
therewith
دران هنگام بدانوسیله
to brush over
هنگام عبورپوز زدن
batfowl
هنگام شب مرغ را شکارکردن
when it came to a push
چون هنگام کوشش
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
ortive
وابسته به هنگام طلوع
d. wish
خواهش هنگام مردن
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
nooning
هنگام فهر ناهار
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
dewfall
هنگام ریزش شبنم
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
in the case of traffic jam
[congestion]
هنگام راهبندان سنگین
then
انگاه دران هنگام
chevy
فریاد هنگام شکار
invigilate
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilating
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
harvest
هنگام درو وقت خرمن
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
harvest festivals
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
invigilation
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
harvest festival
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
striker
توپ زن هنگام دفاع از میله
strikers
توپ زن هنگام دفاع از میله
high time
هنگام خوشی وعیش ونوش
harvests
هنگام درو وقت خرمن
harvested
هنگام درو وقت خرمن
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
chantey
سرود ملوانان هنگام کار
chanty
سرود ملوانان هنگام کار
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
I cut my face shaving.
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
smacks
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked
ضربه محکم در هنگام ابشار
coronation oath
سوگند هنگام تاج گذاری
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
milter
ماهی نر هنگام تخم ریزی
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
invigilates
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
passing bell
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
electro statics
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
combinatorial explosion
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
set up
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
memory sniffing
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
ondise
پشت گوی بودن هنگام پاس
adjusting to water
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
grunter
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
jettison of cargo
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
backing plate
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
red-handed
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
corporale
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
boot
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
print
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
the room was not lived in
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
printed
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
everything is good in its season
<proverb>
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
To leave someone in the lurch .
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
Say when stop!
[when pouring]
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
To breathe ones last .
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
Say when!
[when pouring]
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
To be caught red - handed.
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
prints
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
velocity of approach
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
why i think i can
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
prints
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
lights out
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
muzzle velocity
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
print
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
printed
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
breakfall
قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
alibi
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
zero hour
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
valuing
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
indenting
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
indent
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
knock knees
زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
value
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
indents
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
he has a rocking gait
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
parameter
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
parameters
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
alibis
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
paged
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
pages
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
gas sentinel
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
execution
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
dug out
نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
night light
شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
shadow RAM
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
beau geste
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
wheat germ
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
delayed steal
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
decalescence
کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره
mudflats
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflat
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
variable camber flap
فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
windrow
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
recessional hymn
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
succuba
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
swagger cane
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
synchronous
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
terrain avoidance
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
almena
جان پناه
[در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
working lead
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
kermit
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
initialed
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialing
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
eyeservant
نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
paralleled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
twanging
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
paralleling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com