Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 51 (1 milliseconds)
English	Persian
scrimmage	هنگامه کشمکش
scrimmages	هنگامه کشمکش
Other Matches
uproar	هنگامه
rumpus	هنگامه
tumult	هنگامه
skirmish	کشمکش
skirmishes	کشمکش
wrestling	کشمکش
melec	کشمکش
row	کشمکش
bouts	کشمکش
scuffles	کشمکش
scuffling	کشمکش
scuffle	کشمکش
bout	کشمکش
scuffled	کشمکش
wars	کشمکش کردن
struggled	کشمکش تنازع
struggle	کشمکش تنازع
wintle	کشمکش کردن
in-fighting	کشمکش درونی
agonist	دچار کشمکش
antagonise	کشمکش کردن
wrestles	کشتی کشمکش
wrestled	کشتی کشمکش
wrestle	کشتی کشمکش
conflict	کشمکش نبرد
conflicted	کشمکش نبرد
conflicts	کشمکش نبرد
war	کشمکش کردن
tensions	تنش کشمکش
tension	تنش کشمکش
stour	کشمکش عجله
struggling	کشمکش تنازع
struggles	کشمکش تنازع
toil	کار پر زحمت کشمکش
spat	کشمکش کردن سیلی
tussle	مسابقه جسمانی کشمکش
toiling	کار پر زحمت کشمکش
tussled	مسابقه جسمانی کشمکش
tussles	مسابقه جسمانی کشمکش
tussling	مسابقه جسمانی کشمکش
toiled	کار پر زحمت کشمکش
cut and thrust	کشمکش دست بیقه
battle royal	نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
scuffle	کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffles	کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffling	کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffled	کشمکش کردن دست بیقه شدن با
fabianism	نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
to scramble for something	هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com