English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
charges حمله به حریف
charge حمله به حریف
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
assault حمله بدنی به حریف
assaults حمله بدنی به حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
parried دفع کردن حمله حریف
parry دفع کردن حمله حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
parries دفع کردن حمله حریف
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
tackling ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
tackles ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackle ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
challenger حریف
match حریف
matches حریف
foe حریف
challengers حریف
foes حریف
d. cut d. حریف
adversarial حریف
rival حریف
adversaries حریف
rivaled حریف
adversary حریف
rivalled حریف
rivalling حریف
rivaling حریف
competitors حریف
rivals حریف
opponent حریف
competitor حریف
opponents حریف
adversaries حریف کشتی
razzle dazzle فریفتن حریف
head butt با سر به حریف زدن
adversary حریف کشتی
he was too much for me من حریف او نبودم
i cannot manage him حریف او نمیشوم
downfield زمین حریف
victim حریف ضعیف
away زمین حریف
victims حریف ضعیف
jack of all trades همه فن حریف
ended زمین حریف
ends زمین حریف
opponent حریف طرف
opponents حریف طرف
sell a dummy فریفتن حریف
shadows چسبیدن به حریف
shadowing چسبیدن به حریف
shadowed چسبیدن به حریف
shadow چسبیدن به حریف
end زمین حریف
coped حریف شدن
copings حریف شدن
targetted سینه حریف
targetting سینه حریف
copes حریف شدن
deliver a series of blows بمباران حریف
cope حریف شدن
playing the man بازی با حریف
dropping جاگذاشتن حریف
drop جاگذاشتن حریف
swingman همه فن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
targeting سینه حریف
targeted سینه حریف
jacks of all trades همه فن حریف
target سینه حریف
drops جاگذاشتن حریف
targets سینه حریف
clinches بغل کردن حریف
clinched بغل کردن حریف
outplay بازی بهتر از حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
clinching بغل کردن حریف
outroll شکست دادن حریف
sparring partner حریف مشت بازی
they are well matched حریف یکدیگر هستند
stomach throw افکندن حریف از پشت
unanswered همردیف نبودن حریف
shut down شکست دادن حریف
outclassing شکست فاحش حریف
outclasses شکست فاحش حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
personal foul خطای بدنی به حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
dribbling رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
cut down زمین زدن حریف
clinch بغل کردن حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
go behind به پشت حریف رفتن
outclass شکست فاحش حریف
outclassed شکست فاحش حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
hindering مانع حریف شدن
marks نشانه کردن حریف
lapped رسیدن به حریف جلویی
lap رسیدن به حریف جلویی
bluff حریف را از میدان درکردن
bluffing حریف را از میدان درکردن
draw رویارویی دو حریف در اغار
bluffs حریف را از میدان درکردن
intercept قطع پاسکاری حریف
intercepted قطع پاسکاری حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
mark نشانه کردن حریف
utility ذخیره همه فن حریف
manage a person حریف کسی شدن
hindered مانع حریف شدن
hinder مانع حریف شدن
deceive فریب دادن حریف
bluffed حریف را از میدان درکردن
deceived فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceiving فریب دادن حریف
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
intercepting قطع پاسکاری حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
scouted ارزیابی حریف اینده
deciding نزدیک به دروازه حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
action on the blade تماس با شمشیر حریف
scouts ارزیابی حریف اینده
assorted همه فن حریف همسر
scout ارزیابی حریف اینده
kin geri لگد به بیضه حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
draws رویارویی دو حریف در اغار
onside پا به توپ در زمین حریف
hinders مانع حریف شدن
jink فریب دادن حریف
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
hand out حریف دریافت کننده سرویس
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
box out موضعگیری بین حریف و سبد
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
shut off بهم زدن نقشه حریف
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
shut out مانع پیروزی حریف شدن
bait the hole گول زدن مدافع حریف
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
underdog فرصت برد به حریف ندادن
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com