Total search result: 302 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
daytide |
هنگام روز |
daytime |
هنگام روز |
|
|
Search result with all words |
|
write |
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی |
writes |
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی |
night time |
هنگام شب |
night-time |
هنگام شب |
striker |
توپ زن هنگام دفاع از میله |
strikers |
توپ زن هنگام دفاع از میله |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
basic |
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است |
basics |
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
update |
به هنگام دراوردن |
updated |
به هنگام دراوردن |
updates |
به هنگام دراوردن |
transparent |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
transparently |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
indent |
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن |
indenting |
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن |
indents |
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن |
harvest festival |
جشن سپاسگزاری هنگام درو) |
harvest festivals |
جشن سپاسگزاری هنگام درو) |
zero hour |
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی |
hidden |
خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند |
hidden |
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند |
time |
هنگام |
timed |
هنگام |
times |
هنگام |
red-handed |
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت |
in |
درفرف هنگام |
in- |
درفرف هنگام |
execution |
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه |
read |
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است |
read |
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است |
reads |
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است |
reads |
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است |
sector |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
sectors |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
fallout |
خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد |
cookie |
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود |
cookies |
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود |
pluck |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucked |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucking |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucks |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
quad |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
quads |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
gamut |
هنگام |
edit |
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند |
edited |
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند |
self- |
سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد |
compression |
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند |
bump |
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید |
playtime |
هنگام بازی |
parallel |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
paralleled |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
paralleling |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallelled |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallelling |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallels |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
term |
هنگام |
termed |
هنگام |
terming |
هنگام |
smack |
ضربه محکم در هنگام ابشار |
smacked |
ضربه محکم در هنگام ابشار |
smacks |
ضربه محکم در هنگام ابشار |
laser |
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی |
lasers |
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی |
moment |
هنگام |
moments |
هنگام |
die |
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد |
batch |
فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای |
batches |
فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای |
boot |
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان |
print |
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد |
print |
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ |
print |
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ |
printed |
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد |
printed |
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ |
printed |
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ |
prints |
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد |
prints |
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ |
prints |
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ |
hard-bitten |
سخت هنگام جنگ |
season |
هنگام |
seasoned |
هنگام |
seasons |
هنگام |
vampire |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
vampires |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
gremlin |
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال |
gremlins |
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال |
open |
وضع زه هنگام کشیده شدن |
opened |
وضع زه هنگام کشیده شدن |
opens |
وضع زه هنگام کشیده شدن |
then |
انگاه دران هنگام |
priorities |
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه . |
priority |
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه . |
alibi |
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر |
Other Matches |
|
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
nighttide |
شب هنگام |
at the same moment |
در آن هنگام |
night tide |
هنگام شب |
night season |
شب هنگام |
night season |
هنگام شب |
at nightfall |
شب هنگام |
at night |
شب هنگام |
oestrum |
هنگام |
during |
هنگام |
nightfall |
شب هنگام |
at dark |
هنگام شب |
teatime |
هنگام چای |
in case of emergency |
هنگام اضطرار |
compile time |
هنگام همگردانی |
on seeing him |
هنگام دیدن او |
on occasion |
هنگام لزوم |
wintertime |
هنگام زمستان |
summertime |
هنگام تابستان |
at mess |
هنگام خوردن |
to die in harness |
هنگام کار |
hexachord |
هنگام شش بردهای |
hard times |
هنگام تنگدستی |
at noon |
هنگام فهر |
at one's leisure |
هنگام فراغت |
here's to you |
هنگام نوشیدن |
binding time |
هنگام انقیاد |
when entering |
هنگام ورود |
execution time |
هنگام اجرا |
inprocess |
هنگام کار |
dusk |
هنگام غروب |
spring time |
هنگام بهار |
translate time |
هنگام ترجمه |
meal time |
هنگام غذاخوری |
on arrival |
هنگام ورود |
nights |
شب هنگام برنامه شبانه |
red handed |
هنگام ارتکاب جنایت |
parthian glance |
نگاه هنگام جدایی |
night |
شب هنگام برنامه شبانه |
therewith |
دران هنگام بدانوسیله |
to brush over |
هنگام عبورپوز زدن |
batfowl |
هنگام شب مرغ را شکارکردن |
when it came to a push |
چون هنگام کوشش |
cash on delivery |
پرداخت هنگام تحویل |
ortive |
وابسته به هنگام طلوع |
d. wish |
خواهش هنگام مردن |
damage in transit |
خسارت در هنگام ترانزیت |
nooning |
هنگام فهر ناهار |
landing weight |
وزن با هنگام تخلیه |
dewfall |
هنگام ریزش شبنم |
it puckered up in sewing |
هنگام دوختن جمع شد |
in the case of traffic jam [congestion] |
هنگام راهبندان سنگین |
chevy |
فریاد هنگام شکار |
invigilate |
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن |
invigilated |
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن |
damaged in transit |
صدمه دیده هنگام ترانزیت |
invigilating |
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن |
to take counsel of one'spillow |
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن |
harvest |
هنگام درو وقت خرمن |
fair-weather |
خوب هنگام هوای صاف |
landed weight |
وزن کالا هنگام تخلیه |
invigilation |
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات |
high time |
هنگام خوشی وعیش ونوش |
harvests |
هنگام درو وقت خرمن |
harvested |
هنگام درو وقت خرمن |
natural form |
وضع بدن هنگام تیراندازی |
chantey |
سرود ملوانان هنگام کار |
chanty |
سرود ملوانان هنگام کار |
demand report |
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود |
I cut my face shaving. |
هنگام اصلاح صورتم را بریدم |
coronation oath |
سوگند هنگام تاج گذاری |
milter |
ماهی نر هنگام تخم ریزی |
escaped water |
تلفات اب هنگام بهره برداری |
invigilates |
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن |
passing bell |
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند |
electro statics |
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی |
drag line |
طنای اویزان از بالن هنگام فرود |
combinatorial explosion |
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد |
set up |
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم |
memory sniffing |
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش |
ondise |
پشت گوی بودن هنگام پاس |
adjusting to water |
حرکت در هوا هنگام فرود دراب |
alluvial deposit |
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند |
leisure hours |
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت |
grunter |
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند |
jettison of cargo |
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن |
backing plate |
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی |
corporale |
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود |
to consult one's pillow |
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن |
Payment on delivery of goods. |
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا |
dead on arrival |
مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس] |
the room was not lived in |
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند |
everything is good in its season <proverb> |
گویند که هرچیز به هنگام خوش است |
To leave someone in the lurch . |
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز ) |
to give the tone |
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن |
Say when stop! [when pouring] |
بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه] |
To breathe ones last . |
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ ) |
Say when! [when pouring] |
بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه] |
To be caught red - handed. |
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل ) |
velocity of approach |
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد |
why i think i can |
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند |
lights out |
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی |
muzzle velocity |
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله |
noil |
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد |
pajamas |
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند |
breakfall |
قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن |
valuing |
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه |
plegaphonia |
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای |
pnemograph |
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس |
knock knees |
زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند |
strophe |
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی |
dynamic |
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود |
dynamically |
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود |
value |
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه |
values |
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه |
he has a rocking gait |
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد |
parameter |
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی |
to cry wolf too often |
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند |
parameters |
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی |
passanger |
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن |
page |
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ |
alibis |
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر |
paged |
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ |
pages |
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ |
imposition of hands |
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی |
gas sentinel |
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی |
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. |
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود. |
moonlight fliting |
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره |
dug out |
نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود |
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] |
خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ] |
night light |
شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب |
shadow RAM |
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر |
antistrophe |
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی |
beau geste |
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست |
black cap |
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند |
pass shooting |
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی |
wet weight |
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند |
wheat germ |
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود |
windage |
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی |
delayed steal |
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر |
decalescence |
کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره |
mudflats |
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود |
mudflat |
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود |
variable camber flap |
فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند |
red out |
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی |
windrow |
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود |
recessional hymn |
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود |
succuba |
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود |
swagger cane |
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند |
synchronous |
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود |
tallyho |
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده |
windage |
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری |
terrain avoidance |
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود |
tide mark |
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد |
almena |
جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی] |
working lead |
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود |
kermit |
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم |
initialed |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initialing |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
eyeservant |
نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو |
twanging |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
initial |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initialled |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initialling |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
atmospheric braking |
کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر |
twang |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
twanged |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
initials |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
twangs |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
to prove an a |
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده |
desk accessories |
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است |
privateer |
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود |
deflation port |
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن |
burladero |
دیوار چوبی محافظ هنگام تعقیب شدن گاوباز بوسیله گاو |
dynamic |
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن |
set forward |
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت |
pausal form |
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند |
airglow |
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید |
doa |
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند |
war head |
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود |
luck penny |
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند |
helmcloud |
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله |
iron rations |
جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند |
isoclinic wing |
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند |
k |
به هنگام اشاره به فرفیت با مسامحه می توان معادل 4201 دهدهی دانست |
dynamically |
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن |
gremial |
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد |
lavabo |
ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی |
luck money |
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند |
drop down menu |
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود |
pusher tractor |
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد |
maniple |
بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند |
mole hill |
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند |
hard hyphen |
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد |
anchor block |
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند |
snapshots |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
snapshot |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
lift off |
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو |
ostensorium |
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند |