English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
batfowl هنگام شب مرغ را شکارکردن
Other Matches
to follow the hounds شکارکردن
lark vi غزلاغ شکارکردن
lark چکاوک شکارکردن
larks چکاوک شکارکردن
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
gamut هنگام
season هنگام
times هنگام
at nightfall شب هنگام
at night شب هنگام
seasoned هنگام
seasons هنگام
moments هنگام
moment هنگام
during هنگام
nightfall شب هنگام
terming هنگام
termed هنگام
at dark هنگام شب
timed هنگام
time هنگام
at the same moment در آن هنگام
term هنگام
oestrum هنگام
nighttide شب هنگام
night tide هنگام شب
night season شب هنگام
night season هنگام شب
night-time هنگام شب
night time هنگام شب
update به هنگام دراوردن
at mess هنگام خوردن
updated به هنگام دراوردن
updates به هنگام دراوردن
at noon هنگام فهر
to die in harness هنگام کار
on occasion هنگام لزوم
playtime هنگام بازی
spring time هنگام بهار
meal time هنگام غذاخوری
translate time هنگام ترجمه
wintertime هنگام زمستان
teatime هنگام چای
summertime هنگام تابستان
dusk هنگام غروب
compile time هنگام همگردانی
at one's leisure هنگام فراغت
daytime هنگام روز
daytide هنگام روز
on arrival هنگام ورود
when entering هنگام ورود
inprocess هنگام کار
execution time هنگام اجرا
in case of emergency هنگام اضطرار
hexachord هنگام شش بردهای
in- درفرف هنگام
in درفرف هنگام
on seeing him هنگام دیدن او
hard times هنگام تنگدستی
here's to you هنگام نوشیدن
binding time هنگام انقیاد
red handed هنگام ارتکاب جنایت
then انگاه دران هنگام
dewfall هنگام ریزش شبنم
parthian glance نگاه هنگام جدایی
to brush over هنگام عبورپوز زدن
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
chevy فریاد هنگام شکار
it puckered up in sewing هنگام دوختن جمع شد
therewith دران هنگام بدانوسیله
landing weight وزن با هنگام تخلیه
ortive وابسته به هنگام طلوع
nooning هنگام فهر ناهار
d. wish خواهش هنگام مردن
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
nights شب هنگام برنامه شبانه
night شب هنگام برنامه شبانه
when it came to a push چون هنگام کوشش
hard-bitten سخت هنگام جنگ
in the case of traffic jam [congestion] هنگام راهبندان سنگین
smacks ضربه محکم در هنگام ابشار
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
smack ضربه محکم در هنگام ابشار
invigilation پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
harvest festival جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest festivals جشن سپاسگزاری هنگام درو)
escaped water تلفات اب هنگام بهره برداری
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
coronation oath سوگند هنگام تاج گذاری
smacked ضربه محکم در هنگام ابشار
chanty سرود ملوانان هنگام کار
chantey سرود ملوانان هنگام کار
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
milter ماهی نر هنگام تخم ریزی
I cut my face shaving. هنگام اصلاح صورتم را بریدم
striker توپ زن هنگام دفاع از میله
open وضع زه هنگام کشیده شدن
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
strikers توپ زن هنگام دفاع از میله
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
invigilated شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
harvested هنگام درو وقت خرمن
invigilating شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
harvest هنگام درو وقت خرمن
invigilate شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
harvests هنگام درو وقت خرمن
to consult one's pillow هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
ondise پشت گوی بودن هنگام پاس
red-handed دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
passing bell زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
Say when! [when pouring] بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
Say when stop! [when pouring] بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
the room was not lived in هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
jettison of cargo محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
grunter خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
electro statics علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
drag line طنای اویزان از بالن هنگام فرود
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
corporale پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
combinatorial explosion موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
adjusting to water حرکت در هوا هنگام فرود دراب
To be caught red - handed. گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
To breathe ones last . نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
boot خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
prints توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
To leave someone in the lurch . کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
alibis غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
dynamically تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
indents فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
passanger شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
why i think i can هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
print روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
pages نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
paged نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
page نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
pajamas جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
plegaphonia گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
indenting فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
he has a rocking gait هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
breakfall قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
indent فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
value هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
velocity of approach سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
valuing هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
alibi غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
to cry wolf too often کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
printed روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
knock knees زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
muzzle velocity سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
prints روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
values هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
mudflat زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
moonlight fliting گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
night light شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
beau geste حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
gas sentinel مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
mudflats زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
dug out نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
variable camber flap فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
decalescence کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره
execution خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
windage تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
working lead بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
twanging صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
initial که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
twanged صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com