Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Other Matches
analogous
قابل مقایسه
to bear comparison with
قابل مقایسه بودن با
incomparability
غیر قابل مقایسه
comparably
بطور قابل مقایسه
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
comparable
قابل مقایسه مانند کردنی
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
solids
قابل اطمینان
valid
قابل اطمینان
solid
قابل اطمینان
assurable
قابل اطمینان
reliable
قابل اطمینان
sicker
قابل اطمینان
liable
قابل اطمینان
reputable
قابل اطمینان
reliability
قابل اطمینان
safe yield
بده قابل اطمینان
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
unreliable
غیر قابل اطمینان نامعتبر
dependable
قابل اطمینان مورد اعتماد
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
chunking along
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maximum gradeability
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
benchmarks
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.
این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
to contrast
[with]
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
read
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
reads
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
background program
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
resemblance
مقایسه
comparisons
مقایسه
collation
مقایسه
collations
مقایسه
analogies
مقایسه
analogy
مقایسه
comparison
مقایسه
datum line
خط مقایسه
comparison
روش مقایسه
incomparable
غیرقابل مقایسه
incomparable
مقایسه ناپذیر
comparator
مقایسه کننده
comparatively
بطور مقایسه
comparableness
قابلیت مقایسه
comparison operator
عملگر مقایسه
comparisons
روش مقایسه
assimilatc
مقایسه نمودن
parity error
غلط مقایسه
contrasting
مقایسه کردن
contrasts
مقایسه کردن
datum
سطح مقایسه
no parity
عدم مقایسه
cf
مقایسه شود
logical comparison
مقایسه منطقی
compares
مقایسه کردن
compared
مقایسه کردن
incomparability
مقایسه ناپذیری
incommensurable
مقایسه ناپذیر
compare
مقایسه کردن
even parity
مقایسه زوج
contrasted
مقایسه کردن
contrast
مقایسه کردن
to make comparisons
مقایسه کردن
to draw comparisons
مقایسه کردن
refrence
مبنای مقایسه
frequency comparison
مقایسه فرکانس
comparing
مقایسه کردن
parity error
خطای مقایسه
parity checking
بازبینی مقایسه
parity bit
بیت مقایسه
odd parity
مقایسه فرد
paired comparisons method
روش مقایسه جفتی
incomparably
بطور غیرقابل مقایسه
a comparison of the brain to a computer
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
between
دربین درمقام مقایسه
table comparator
مقایسه کننده نوارها
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
tape comparator
مقایسه کننده نوار
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
A comparison of theory and practice.
مقایسه ای از نظری و عمل.
by comparison
وقتی مقایسه می شوند
comparator
وسیله انجام مقایسه
comparative philology
علم مقایسه زبانها
comparative gage
دستگاه مقایسه کننده
measure
مقایسه کردن سنجش
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
comparable
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
That's a poor comparison.
این مقایسه ای نا مناسب است.
a comparison of men's salaries with those of women
مقایسه حقوق مردان با زنان
to drow a p between two
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
parity error
اشتباه مقایسه خطای توازن
not a patch on
به هیچ طرف مقایسه نیست با
VBScript
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
priorities
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
proportion
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
priority
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
proportions
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
certitude
اطمینان
confidence
اطمینان
fideism
اطمینان
certainty
اطمینان
assuredness
اطمینان
trustingly
با اطمینان
trusts
اطمینان
trusted
اطمینان
trust
اطمینان
certainties
اطمینان
instable
بی اطمینان
confidences
اطمینان
certes
اطمینان
safety
اطمینان
assurances
اطمینان
affiance
اطمینان
assurance
اطمینان
surety
اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
sureties
اطمینان
security
اطمینان
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
job
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
jobs
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
cost effectiveness
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
to be out of all proportion to something
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
a comparison between European and Japanese schools
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
reliability
قابلیت اطمینان
dependability
قابلیت اطمینان
safety hook
قلاب اطمینان
safety glass
شیشه اطمینان
safety fuse
فیوز اطمینان
safe valve
دریچه اطمینان
relief valve
شیر اطمینان
assuring
اطمینان دادن
quality assurance
اطمینان از کیفیت
positiveness
قطعیت اطمینان
insuring
اطمینان یافتن
play up
اطمینان دادن به
cretain
تاحدی اطمینان
safety lamp
چراغ اطمینان
uncertainty
عدم اطمینان
confidence level
درجه اطمینان
trusty
اطمینان بخش
uncertainties
عدم اطمینان
confidence limits
حدود اطمینان
coniviction
عقیده اطمینان
failure safety
قابلیت اطمینان
safety valve
دریچه اطمینان
safety plug
پولک اطمینان
dependable
قابلیت اطمینان
factor of safety
ضریب اطمینان
i'll warrant
اطمینان میدهم
ensure
اطمینان یافتن
unpromising
غیرقابل اطمینان
trustful
معتمد اطمینان
insurance stockage
ذخیره اطمینان
interval confidence
فاصله اطمینان
unreliability
عدم اطمینان
accredit
اطمینان کردن
accrediting
اطمینان کردن
level of confidence
سطح اطمینان
accredits
اطمینان کردن
truster
اطمینان کننده
ensured
اطمینان یافتن
factor of safety
عامل اطمینان
safety-valve
دریچه اطمینان
fiducial interval
فاصله اطمینان
figure on
اطمینان داشتن
insures
اطمینان یافتن
ensuring
اطمینان یافتن
safety-valves
دریچه اطمینان
ensures
اطمینان یافتن
fire escape
پلکان اطمینان
fire escapes
پلکان اطمینان
confidingly
از روی اطمینان
interval confidence
دامنه اطمینان
limits of confidence
حدود اطمینان
confidence belt
کمربند اطمینان
overconfidence
اطمینان بیش از حد
bleeder valve
شیر اطمینان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com