English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
Other Matches
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
challenge [of a dog] پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
chevy فریاد هنگام شکار
finds یافتن بوی شکار
find یافتن بوی شکار
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
To breathe ones last . نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
recessional hymn سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
twanging صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twangs صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
to bark پارس کردن
Our dog braks at strangers . سگ ما به غریبه ها پارس می کند
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
Barking dogs seldom bite. <proverb> سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
hunt شکار
quarries شکار
predatin شکار
quarry شکار
quarrying شکار
ravin شکار
gamey پر از شکار
hunts شکار
hunted شکار
game شکار
prey شکار
hank شکار
gameless بی شکار
chased شکار
chevy شکار
hunting شکار
venery شکار
chases شکار
chase شکار
chace شکار
chasing شکار
hanks شکار
hunted شکار کردن
hunts شکار کردن
falconry شکار با شاهین
shanking شکار کوسه
hunt شکار کردن
shotgunner شکار با تفنگ
predatory habit خوی شکار
predation شکار کردن
to go a hunting شکار رفتن
poniter نوعی سگ شکار ی
fair game شکار مجاز
fair game شکار قانونی
whaling شکار نهنگ
game سرگرمی شکار
hunters اسب شکار
quarries لاشه شکار
quarries شکار موردنظر
quarry لاشه شکار
quarry شکار موردنظر
victim دستخوش شکار
quarrying لاشه شکار
quarrying شکار موردنظر
victims دستخوش شکار
ducking شکار مرغابی
area drive شکار دواندن
hanks طعمه شکار
huntsmen شکار باز
fowling شکار پرنده
huntsman شکار باز
blood sport کشتن شکار
blood sports کشتن شکار
hunting district شکار گاه
hunting ground شکار گاه
shooting شکار باتفنگ
king hunt شاه شکار
hunter اسب شکار
gamy پراز شکار
game law قانون شکار
shootings شکار باتفنگ
game keep پاسبان شکار
gunning شکار با تفنگ
hank طعمه شکار
dragged کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
deer stalking شکار اهو و گوزن
game شکار گرفته شده
outfitter فروشنده لوازم شکار
prowled درپی شکار گشتن
prowling درپی شکار گشتن
predatorial تغذیه کننده از شکار
prowls درپی شکار گشتن
rabbit شکار خرگوش کردن
prowl درپی شکار گشتن
big game شکار حیوانات بزرگ
pointer سگ شکاری یابنده شکار
foxhunt شکار روباه باتازی
predatory تغذیه کننده از شکار
hog dress بریدن گلوی شکار
stool گروه فریبنده شکار
shining پیداکردن شکار در شب بانورافکن
outfitters فروشنده لوازم شکار
pointers سگ شکاری یابنده شکار
rabbits شکار خرگوش کردن
ravens شکار طعمه شکاری
check و شدن بوی شکار
checked و شدن بوی شکار
checks و شدن بوی شکار
raven شکار طعمه شکاری
snipes پاشله شکار کردن
cub hunting شکار بچه روباه
sniped پاشله شکار کردن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
bow hunting شکار با تیر و کمان
sniping پاشله شکار کردن
predator تغذیه کننده از شکار
raptatorial لازم برای شکار
predators تغذیه کننده از شکار
snipe پاشله شکار کردن
poach دزدکی شکار کردن
poached دزدکی شکار کردن
poaches دزدکی شکار کردن
raptatory لازم برای شکار
shoots هدف گرفتن شکار
bag شکار کردن با تیر
bags شکار کردن با تیر
shoot هدف گرفتن شکار
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
turtle لاک پشت شکار کردن
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
foxhounds تازی مخصوص شکار روباه
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
wood craft جنگل شناسی از لحاظ شکار
cover بوته زار پناهگاه شکار
coverings بوته زار پناهگاه شکار
covers بوته زار پناهگاه شکار
turtles لاک پشت شکار کردن
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
decoy shooting شکار به کمک مرغ دام
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
close season فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
predaceous شکاری تغذیه کننده از شکار
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
predacious شکاری تغذیه کننده از شکار
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
hunted اداره کردن تازیها در شکار
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
hunts اداره کردن تازیها در شکار
hunt اداره کردن تازیها در شکار
master of سرپرست گروه شکار روباه
foxhound تازی مخصوص شکار روباه
safari سفر برای شکار بزرگ
safaris سفر برای شکار بزرگ
weigh-ins وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
hunting bow کمان بلند و سنگین برای شکار
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
cases محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
covert بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
wildfowl مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
case محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
masks کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
mask کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
shoots زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
sport تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
falconry تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
setters سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com