Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English
Persian
partisanship
هواخواهی حمایت
Other Matches
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
adherence
هواخواهی تبعیت
deraign
هواخواهی کردن از
devotion
صمیمیت هواخواهی
enthusiasm
هواخواهی با حرارت شوروذوق
enthusiasms
هواخواهی با حرارت شوروذوق
philhellenism
هواخواهی از یونانیان یااستقلال کشور ایشان
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
aided
حمایت
aid
حمایت
in suppotrtof
به حمایت
abetment
حمایت
aiding
حمایت
belay
حمایت
protectorship
حمایت
egis
حمایت
support
حمایت
auspices
حمایت
patronage
حمایت
sponsorship
حمایت
protection
حمایت
vindication
حمایت
lee
حمایت
advocation
حمایت
sheltering
محافظت حمایت
emotional support
حمایت عاطفی
sheltered
محافظت حمایت
belayer
حمایت کننده
dynamic balay
حمایت متحرک
shelter
محافظت حمایت
shelters
محافظت حمایت
covering a man
حمایت فوروارد
sustained
حمایت کردن از
maintenance of membership
حمایت از عضویت
maintrain
حمایت کردن از
to defend
[from]
حمایت کردن
[از]
to agitate
[for]
حمایت کردن
vindicative
حمایت امیز
overprotection
حمایت مفرط
price support
حمایت قیمتی
price support
حمایت قیمت
propugn
حمایت کردن از
self support
حمایت از خود
to take under one's wing
حمایت کردن
vindicable
حمایت کردنی
vindicating
حمایت کردن از
vindicates
حمایت کردن از
defending
حمایت کردن
protect
حمایت کردن
support
حمایت کردن
maintenance
حمایت خرجی
protecting
حمایت کردن
defends
حمایت کردن
protection
حراست حمایت
protects
حمایت کردن
vindicated
حمایت کردن از
vindicate
حمایت کردن از
sustains
حمایت کردن از
aiding
حمایت کردن
defend
حمایت کردن
sustain
حمایت کردن از
aided
حمایت کردن
aid
حمایت کردن
defended
حمایت کردن
uphold
حمایت کردن از
upholds
حمایت کردن از
statolatry
حمایت ازقدرت مرکزی
vindicatory
مربوط به دفاع و حمایت
stand one's ground
<idiom>
حمایت از جایگاه شخص
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
protege
حمایت شده شاگرد
consumerism
حمایت از مصرف کننده
espoused
شوهردادن حمایت کردن از
assisted
پیوستن به حمایت کردن از
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
bring up
صعود با حمایت از بالا
assist
پیوستن به حمایت کردن از
belay on
علامت با طناب در حمایت
auspice
سایه حمایت توجهات
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
espouses
شوهردادن حمایت کردن از
espouse
شوهردادن حمایت کردن از
assisting
پیوستن به حمایت کردن از
stead
گذاشتن حمایت کردن
assists
پیوستن به حمایت کردن از
espousing
شوهردادن حمایت کردن از
supportable
حمایت کردنی تاب اوردنی
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
price support system
نظام قیمتهای حمایت شده
protectionism
سیستم حمایت از تولیدات داخلی
maintains
حمایت کردن از مدعی بودن
maintain
حمایت کردن از مدعی بودن
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
consumer organization
سازمان حمایت از مصرف کنندگان
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
maintained
حمایت کردن از مدعی بودن
Thank you for your support
با تشکر برای حمایت شما.
stick one's neck out
<idiom>
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to stand by a person
از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
in law
کسی که تحت حمایت قانون است
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
out law
کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
to stand up for
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
suporting cells
یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
prodos
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
stick up for
<idiom>
کمک کردن ،حمایت کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
asserted
حمایت کردن ازاد کردن
asserting
حمایت کردن ازاد کردن
asserts
حمایت کردن ازاد کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com