Dictiornary-Farsi | هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 121 (2 milliseconds)

English	Persian
adherence to party	هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی


Other Matches

adherence	هواخواهی تبعیت
deraign	هواخواهی کردن از
devotion	صمیمیت هواخواهی
partisanship	هواخواهی حمایت
enthusiasm	هواخواهی با حرارت شوروذوق
enthusiasms	هواخواهی با حرارت شوروذوق
philhellenism	هواخواهی از یونانیان یااستقلال کشور ایشان
sectarian	حزبی
proselytism	تبلیغ حزبی
plateform	اعلامیه حزبی
party spirit	طرفداری حزبی
party spirit	تعصب حزبی
nonparty	غیر حزبی
barred a	طاق حزبی
caucus	انجمن حزبی
watchwords	شعار حزبی
watchword	شعار حزبی
winging	دسته حزبی
partisanship	روح حزبی
caucuses	انجمن حزبی
watchworld	شعار حزبی
wing	دسته حزبی
partisanship	حزبی بودن
to join a party	عضو حزبی شدن
ticket	صورت نامزدهای حزبی
to toe the line	برنامه حزبی را پذیرفتن
party politics	سیاست بازیهای حزبی
tickets	صورت نامزدهای حزبی
factionalism	اعتقاد به سیستم حزبی
secession	تجزیه طلبی انشعاب حزبی
pluralist	وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
pluralists	وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
white primary	اخذ اراء مقدماتی حزبی
conventions	باره مسائل حزبی ناحیهای
convention	باره مسائل حزبی ناحیهای
lunatic fringe	افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
conjunction	پیوستگی
affiliations	پیوستگی
conjunctions	پیوستگی
interconnection	به هم پیوستگی
incontinuity	نا پیوستگی
incessancy	پیوستگی
conjugation	پیوستگی
concrescence	پیوستگی
concomitance	پیوستگی
cohesiveness	به هم پیوستگی
coalescence	به هم پیوستگی
joinder	پیوستگی
steadiness	پیوستگی
steadviness	پیوستگی
symphysis	پیوستگی
affiliation	پیوستگی
union	پیوستگی
unity	پیوستگی
unions	پیوستگی
consolidation	به هم پیوستگی
associations	پیوستگی
alliance	پیوستگی
alliances	پیوستگی
coalitions	پیوستگی
coalition	پیوستگی
association	پیوستگی
attachment	پیوستگی
affinities	پیوستگی
affinity	پیوستگی
cohesion	به هم پیوستگی
cohesion	پیوستگی
continuity	پیوستگی
coherence	به هم پیوستگی
write	رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
writes	رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
interosculation	بهم پیوستگی
magnetic linkage	پیوستگی مغناطیسی
contiguous	پیوستگی دوام
juncture	پیوستگی مفصل
incorporation	پیوستگی تلفیق
accretion	بهم پیوستگی
zygosis	ترکیب پیوستگی
syndesis	بهم پیوستگی
continuity equation	معادله پیوستگی
inosculation	بهم پیوستگی
linkages	به هم پیوستگی پیوندی
bond stress	تنش پیوستگی
connection	پیوستگی اتصال
linkage	به هم پیوستگی پیوندی
linkage	بهم پیوستگی
bond	پیوستگی ضمانت
coneatenation	بهم پیوستگی
connexions	پیوستگی اتصال
continuity theory	نظریه پیوستگی
connecting branch	اتصال یا پیوستگی
continuity equation	رابط پیوستگی
continuity of flow	پیوستگی جریان
linkages	بهم پیوستگی
continuous time	با پیوستگی زمانی
solidarity	بهم پیوستگی [اتحاد]
continuity of a function	پیوستگی تابعی [ریاضی]
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
clanship	پیوستگی بخانواده خود
adhesion	کشش سطحی پیوستگی
discontinuity	عدم پیوستگی انفصال
discontinuities	عدم پیوستگی انفصال
fellow traveler	کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
solidarity	بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
syndactylism	پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
reunion	بهم پیوستگی تجدید دیدار
placentation	پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
reunions	بهم پیوستگی تجدید دیدار
fusionist	هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
adhesion	اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
clannish	دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
juncture	بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
integration	یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
polyene	ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
fascism	نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
continuity light	وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
pluralist	معتقد به تعدد تعدد حزبی
pluralists	معتقد به تعدد تعدد حزبی
pretensioning	پیش تنیدگی ناشی از پیوستگی بتن با میل- گردهائی که قبل از بتن ریزی تحت کشش قرار نگرفته اند