Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English
Persian
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
Other Matches
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
aphotic
تاریک
nighted
تاریک
lackluster
تاریک
gloomier
تاریک
dusky
تاریک
caliginous
تاریک
subfuscous
تاریک
dark
تاریک
murk
تاریک
darker
تاریک
darkest
تاریک
gloomiest
تاریک
gloomy
تاریک
nubilous
تاریک
pitch dark
تاریک
ambiguous
تاریک
dim
تاریک
stygian
تاریک
dimmed
تاریک
dims
تاریک
black holes
زندان تاریک
black hole
زندان تاریک
benighted
شب زده تاریک
dusk
تاریک نمودن
dark lines
خطوط تاریک
dusk
تاریک وروشن
obscurantism
تاریک اندیشی
to grow dark
تاریک شدن
alley way
کوچه تاریک
darkroom
تاریک خانه
obtenebrate
تاریک کردن
somber
تاریک غم انگیز
tenebrific
تاریک وتیره
duskish
اندکی تاریک
duskily
تاریک وار
darkle
تیره تاریک
darkener
تاریک کننده
tenebrific
تاریک کننده
electrode dark current
جریان تاریک
dark current
جریان تاریک
cimmerian
فلمانی تاریک
tenebrous
تاریک کننده
cat eyed
تاریک بین
camera obscura
تاریک خانه
oubliette
حبس تاریک
darkrooms
تاریک خانه
twilight
تاریک و روشن
blinded
تاریک ناپیدا
blinds
تاریک ناپیدا
darkens
تاریک شدن
umbra
نقطه تاریک
overshadow
تاریک کردن
overshadowed
تاریک کردن
overshadowing
تاریک کردن
overshadows
تاریک کردن
darken
تاریک شدن
darkening
تاریک شدن
darkish
نسبتا تاریک
darken
تاریک کردن
darkens
تاریک کردن
darkening
تاریک کردن
blind
تاریک ناپیدا
gloom
تاریک کردن
dimmed
: کم نور تاریک
twilit
تاریک وروشن
sombre
تاریک غم انگیز
dims
: کم نور تاریک
twilight
تاریک روشن
dim
: کم نور تاریک
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
gloaming
غروب تاریک و روشن
dimmed
تاریک تیره کردن
murkilly
بطور تاریک یا تیره
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
dims
تاریک تیره کردن
dim
تاریک تیره کردن
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
obfuscation
مبهم و تاریک کردن
obfuscate
مبهم و تاریک کردن
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
nautical twilight
تاریک و روشن دریایی
pitchy
قیرگون سیاه و تاریک
dimmest
تاریک تیره کردن
aphotic zone
لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone
طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
طبقه تاریک اقیانوس
astronomical twilight
تاریک وروشن نجومی
anode dark space
فضای تاریک اند
dimmer
تاریک تیره کردن
sombrely
بطور تاریک یا افسرده
aston dark space
فضای تاریک استن
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
darken ship
تاریک کردن ناو
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
tenebrous
تاریک وتیره تاریکی اور
Twilight . In the dusk of the evening .
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
becloud
با ابر پوشاندن تاریک کردن
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dusk
تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
The darkest hour is that before the down.
<proverb>
تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
dim
تاریک شدن میرا شدن
darkest
تیره کردن تاریک کردن
darker
تیره کردن تاریک کردن
dimmed
تاریک شدن میرا شدن
obscure
تیره کردن تاریک کردن
obscuring
تیره کردن تاریک کردن
obscurest
تیره کردن تاریک کردن
obscures
تیره کردن تاریک کردن
dark
تیره کردن تاریک کردن
obscurer
تیره کردن تاریک کردن
obscured
تیره کردن تاریک کردن
dims
تاریک شدن میرا شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com