English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
gaggle هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggles هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
Other Matches
diver badge نشان پرواز با هواپیماهای شیرجه و عمودرو
sortie number تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز
fixer system سیستم اکتشاف و تعیین محل هواپیماهای در حال پرواز
flier درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer درحال پرواز گردونه تیزرو
fliers درحال پرواز گردونه تیزرو
controllable twist تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
glided پرواز کردن بدون نیروی موتور
glide پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides پرواز کردن بدون نیروی موتور
air start استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
pouncing درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
in plant درحال رویش درحال رشد
inflight reliability تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runway راه پرواز باند پرواز
runways راه پرواز باند پرواز
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
kamikaze هواپیماهای خودکشی ژاپنی
fighter cover پوشش با هواپیماهای شکاری
fighter cover پوشش هواپیماهای جنگنده
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
fighter control کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
domestic air traffic رفت وامد هواپیماهای داخلی
program aircraft جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
interceptor controller پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
intruder operation تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
interplane strut پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
hound dog موشک هوا به زمین مخصوص هواپیماهای ب-25 با کلاهک اتمی
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
single phase induction motor موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
tacan نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
keel area ناحیه برجسته جانبی تیرک زیر هواپیماهای دریایی که اغلب زیر سطح اب قرارمیگیرد
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
feverous درحال تب
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
on stream درحال فعالیت
perdu درحال کمین
suspensive درحال تعلیق
suspensive درحال توقف
perlexedly درحال اشفتگی
functioning درحال کار
shiveringly درحال لرز
on one's knees درحال خضوع
reelingly درحال تلوتلو
on the boil درحال جوشیدن
kissing kind درحال اشتی
in a wrought up state درحال عصبانی
in child birth درحال زایمان
sejant درحال جلوس
perdue درحال کمین
to be on the grin درحال پوزخندبودن
dying درحال نزع
moribund درحال نزع
stationed جا درحال سکون
at the present moment درحال حاضر
ongoing درحال پیشرفت
amok درحال جنون
dormant درحال کمون
For the time being. At peresent. presently. درحال حاضر
blushingly درحال شرمندگی
aglow درحال اشتعال
stations جا درحال سکون
latent درحال کمون
amort درحال مرگ
struck درحال اعتصاب
high water دریا درحال مد
station جا درحال سکون
nascent درحال تولد
suspense درحال تعلیق
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
hang-up درحال معلق ماندن
hovers درحال توقف پر زدن
hovered درحال توقف پر زدن
hang-ups درحال معلق ماندن
declining industry صنعت درحال تنزل
hang up درحال معلق ماندن
jump kick شوت درحال پرش
overtaking vessel ناو درحال سبقت
hover درحال توقف پر زدن
tranquil بی جنبش درحال سکون
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای درحال تحویل
pounce درحال حمله با پنجه
pounced درحال حمله با پنجه
pounces درحال حمله با پنجه
pouncing درحال حمله با پنجه
flutteringly درحال اشفتگی مضطربانه
rising درحال ترقی یا صعود
in one's cups درحال میگساری و مستی
sacking درحال یورش وچپاول
flagrante delicto درحال ارتکاب جرم
hanging اویزان درحال تعلیق
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
enravish درحال جذبه انداختن
enrapture درحال جذبه انداختن
goods intake کالاهای درحال تحویل
sobersided فروتن درحال هوشیاری
swing up درحال تاب خوردن
about to do something <idiom> درحال انجام کاری
sejant درحال چمباتمه زدن
the belligernt powers دولتهای درحال جنگ
saleintiant درحال جست وخیز
saleint درحال جست وخیز
ramblingly درحال گردش یاولگردی
sniffling درحال عطسه صحبت کردن
to dye in the wool درحال خامی رنگ کردن
to grind out an oath درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
sniffle درحال عطسه صحبت کردن
sliding tackle تکل درحال لیز خوردن
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
streamer نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamers نوار یاپرچم درحال اهتزاز
present arms سلام درحال پیش فنگ
to dye in grain درحال خامی رنگ کردن
is on the wane درحال کاهش یا نقصان است
sniffled درحال عطسه صحبت کردن
sniffles درحال عطسه صحبت کردن
rehabilitant بیمار یا معلول درحال نوتوانی
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
the dying father said پدر که درحال مردن بود گفت
spots کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
underway replenishment تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
at this time <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
pit a pat با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
in suspense درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
hibernation بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
transients ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
die توپی که درحال افتادن برروی زمین است
transient ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
neutrino ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heel کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
orbiting در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
unpopulated تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
stranger در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
tripped پرواز
flight decks پل پرواز
flight line خط پرواز
flying پرواز
trip پرواز
sortie پرواز
trips پرواز
blast-off پرواز
flight deck پل پرواز
blast off پرواز
ceilings حد پرواز
flight پرواز
sorties پرواز
night flying شب پرواز کن
night flying پرواز
ceiling حد پرواز
fly پرواز
flightless بی پرواز
flege قابل پرواز
aspirational [British E] <adj.> بلند پرواز
flying پرواز کننده
air medal نشان پرواز
administrative flight پرواز اداری
fly پرواز کردن
blood agent مدت پرواز
dead reckonning پرواز کور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com