English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
quadraplane هواپیمایی با چهار بال روی هم
Other Matches
monoplance هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
anti air ضد هواپیمایی
counter air ضد هواپیمایی
aviation هواپیمایی
air officer افسر هواپیمایی
aeromechanics فن مکانیک هواپیمایی
airlines شرکت هواپیمایی
airline شرکت هواپیمایی
aviation authority امور هواپیمایی
aircraft section قسمت هواپیمایی
avionics الکترونیک هواپیمایی
sea plane هواپیمایی دریایی
antiair warfare جنگ ضد هواپیمایی
aviate هواپیمایی کردن
Civil Aviation Organization سازمان هواپیمایی کشور
air traffic رفت و آمد هواپیمایی
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
fixed geometry هواپیمایی با بال ثابت
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
aeromechanic مربوط به مکانیک هواپیمایی
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
aviation sotre keeper انبار دار قسمت هواپیمایی
C.A.B مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
variable geometry aircraft هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
hydro airplane هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
snooper هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
C.A.B.s مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
squadrons گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadron گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
aircraft defective هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
autogyro هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
maritime aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
limiting speed بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
streamliner قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
lifting body هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
sailwing هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
hydroplaned هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplaning هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplanes هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplane هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
tactical air نیروی هوایی تاکتیکی هواپیمایی تاکتیکی
quadruples چهار لا
quadruped چهار پا
tetrad چهار
tetragon چهار بر
quadrate چهار یک
quadrilateral چهار بر
quadrilaterals چهار بر
four چهار
quarter چهار یک
quadrupeds چهار پا
quartile چهار یک
quatre چهار
quadrupling چهار لا
quadrupled چهار لا
quadruple چهار لا
marine aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
quadrant چهار یک دایره
quadrivalent چهار بنیانی
foursquare چهار ضلعی
four o'clock ساعت چهار
creep چهار دست و پا
quadrate چهار گوش
backfour چهار مدافع
four cycle چهار چرخه
quadrant چهار گوش
four عدد چهار
quad چهار گوش
tetrahedral چهار ضلعی
quad چهار قلو
quadrivalent چهار ارزشی
close چهار گوشه
point four اصل چهار
all fours چهار دست و پا
quadrangular چهار گوشه
four way چهار راه
tetragon چهار گوشه
tetrasyllabic چهار هجائی
cross legged چهار زانو
qyaternary چهار تایی
four dimensional چهار بعدی
square dome چهار طاقی
four pole چهار قطبی
double breasted کت چهار دکمه
all eyes چهار چشمی
squared چهار گوش
quadrifid چهار شکافی
tetragon چهار ضلعی
quatrefoil گل چهار گلبرگی
tetradactylous چهار پنجهای
intersection چهار راه
tetrad چهار عنصری
intersections چهار راه
four way چهار لولهای
tertramerous چهار جزئی
quadric چهار تایی
squaring چهار گوش
quadrupling چهار تایی
quadraple چهار برابر
square چهار گوش
quadripartite چهار جزئی
long legged چهار پایه
Wednesdays چهار شنبه
Wednesday چهار شنبه
twice is دو دو تا چهار تا میشود
quadruplets چهار گانه
quadruplet چهار گانه
the four seasons چهار فصل
the cardinal humours چهار ابگونه
quadrupling چهار گانه
quadruples چهار تایی
gallop چهار نعل
galloped چهار نعل
gallops چهار نعل
squares چهار گوش
quadrisyllabic چهار هجائی
quadruple چهار گانه
quadruple چهار تایی
quadrupled چهار گانه
quadrupled چهار تایی
quadruples چهار گانه
tetramerous چهار جزیی
footstool چهار پایه
footstools چهار پایه
tetrahedron چهار وجهی
tetrapod پروانه چهار پا
tetraphyllous چهار برگه
quadrilaterals چهار جانبه
tetrameter چهار وزنی
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilateral چهار ضلعی
quadrilateral چهار جانبه
quads چهار قلو
tetrasporic چهار هاگی
tetrahedral چهار وجهی
quads چهار گوش
tetravalent چهار بنیانی
tetravalent چهار فرفیتی
tetratomic چهار اتمی
tetrastichous چهار جزیی
tetrastich چهار بیتی
tetrasporous چهار هاگی
quadded cable کابل چهار سیمی
phantomed cable کابل چهار سیمی
skates ماهی چهار گوش
phantom circuit مدار چهار سیمی
mooring swivel مدور چهار راه
four-square چهار گوشهی کامل
quadrisyllable کلمه چهار هجائی
magnetic quadrupole چهار قطبی مغناطیسی
mansard شیروانی چهار ترک
quadrennial چهار سال یکبار
quadrumvirate انجمنی مرکب از چهار تن
quadruple address با نشانی چهار کانه
four blade beater همزن چهار تیغه
tetrapetalous دارای چهار گلبرگ
tetrandrous دارای چهار کاسبرگ
tetrameter شعر چهار وتدی
diagonal قطر چهار ضلعی
cloister-vault طاق چهار ترک
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
curb-roof شیروانی چهار تکه
Egyptian triangle [سه، چهار یا پنج گوش]
tetrode لامپ چهار قطبی
round-the-clock بیست و چهار ساعته
jct مخفف چهار راه
cross-vault طاق چهار بخش
twice is 2 ضرب در 2 میشود چهار
eyes in the back of one's head <idiom> چهار چشمی پاییدن
the big four بزرگان چهار گانه
estipite ستون چهار گوش
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com