English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
sailwing هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
Other Matches
limiting speed بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
monoplance هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
unstable airfoil ایرفویل ناپایدار
stable airfoil ایرفویل پایدار
coincidence circuit یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
notch بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
downwash زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
notches بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
charactristic curve نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
chord plane صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
pectorla fins بالهای سینه
pectorla fins بالهای جلوماهی
mealy wings بالهای غباردار
well paid employees میگیرند
azimuth circle قطب نمای نجومی هواپیما زاویه یاب نجومی صفحه قطب نمای کشتی
wingspan طول بالهای هواپیما
wingspans طول بالهای هواپیما
impennate دارای بالهای رشد نکرده
close up view نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
pinniped که بالهای شنایی داردچون خوک ابی
dye wood چوبی که ازان رنگ میگیرند
woodruff حشره مصنوعی دارای بالهای سیاه و سفید
wing box ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
rotaglider گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
frigate bird مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
orchil رنگ قرمز یا بنفشی که ازگلسنگ میگیرند
santonin جوهر کرم که از تخم درمنه میگیرند
fustic یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
arranged marriage ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
coracle یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
coracles یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
cathedrals تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
filler weld جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
swagger cane عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
slot machines ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
relative plot موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
aviation هواپیمایی
anti air ضد هواپیمایی
counter air ضد هواپیمایی
aeromechanics فن مکانیک هواپیمایی
sea plane هواپیمایی دریایی
aircraft section قسمت هواپیمایی
aviation authority امور هواپیمایی
antiair warfare جنگ ضد هواپیمایی
air officer افسر هواپیمایی
avionics الکترونیک هواپیمایی
airline شرکت هواپیمایی
aviate هواپیمایی کردن
airlines شرکت هواپیمایی
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
Civil Aviation Organization سازمان هواپیمایی کشور
fixed geometry هواپیمایی با بال ثابت
aeromechanic مربوط به مکانیک هواپیمایی
air traffic رفت و آمد هواپیمایی
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
quadraplane هواپیمایی با چهار بال روی هم
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
aviation sotre keeper انبار دار قسمت هواپیمایی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
squadron گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadrons گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
hydro airplane هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
snooper هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
variable geometry aircraft هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
C.A.B.s مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
C.A.B مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
aircraft defective هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
maritime aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
autogyro هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
innovation theory ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
cumuli ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
streamliner قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
lifting body هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
respective نسبی
relative humidity نم نسبی
relative code کد نسبی
proportional limit حد نسبی
comparative نسبی
consanguineous نسبی
comparatives نسبی
proportional نسبی
relative نسبی
self relative نسبی
fanades نمای سر در
facade نمای سر در
facades نمای سر در
relative term لفظ نسبی
relative value مقدار نسبی
relative velocity سرعت نسبی
ipsative score نمره نسبی
relative viscosity گرانروی نسبی
relative wind باد نسبی
relativeness نسبی بودن
relative solvation حلالپوشی نسبی
sanguinity قرابت نسبی
genealogical نسبی شجرهای
relative permitivity گذردهی نسبی
relative خودی نسبی
ipsative scale مقیاس نسبی
relative precision دقت نسبی
relative prices قیمتهای نسبی
relative solubility انحلالپذیری نسبی
relativism نسبی نگری
fractional error خطای نسبی
specific gravities چگالی نسبی
consanguinity قرابت نسبی
comparative cover پوشش نسبی
comparative costs هزینههای نسبی
comparative advantage برتری نسبی
whole blood قرابت نسبی
blood relationship خویشاوندی نسبی
blood relationship قرابت نسبی
relationship by blood خویشاوندی نسبی
relationship by blood قرابت نسبی
stranger in blood غیر نسبی
relativity فرضیه نسبی
specific gravity چگالی نسبی
self relative address نشانی نسبی
emissivity تابش نسبی
sib منسوب نسبی
comparative advantage مزیت نسبی
distortion factor مانده نسبی
proportional representation انتخابات نسبی
relative density چگالی نسبی
relative error خطای نسبی
relative majority اکثریت نسبی
proportional tax مالیات نسبی
relative location ترتیب نسبی
proportional liability partnership شرکت نسبی
relative maximum ماکزیمم نسبی
relative dispersion پراکندگی نسبی
relative compaction تراکم نسبی
relative bearing جهت نسبی
relative density دانسیته نسبی
relative bearing گرای نسبی
relative address آدرس نسبی
relative address نشانی نسبی
relationship by bood قرابت نسبی
relative frequency بسامد نسبی
relative harmonic content مانده نسبی
relative motion حرکت نسبی
relative income درامد نسبی
relative importance اهمیت نسبی
relative minimum حداقل نسبی
relative movement حرکت نسبی
relative nullity بطلان نسبی
relative humidity رطوبت نسبی
relative maximum حداکثر نسبی
persons related to another by parentage اقارب نسبی
persons related to another by descent اقارب نسبی
relative permeability نفوذپذیری نسبی
relative minimum می نیمم نسبی
relative jurisdiction صلاحیت نسبی
chimneypiece نمای بخاری
full view نمای تمام رخ
display image نمای تصویر
top view نمای فوقانی
waterproofing upstream face پوشش نمای سر اب
upstream face نمای سراب
close up view نمای کلوزاپ
two tower facade نمای دو برجی
facade نمای خارجی
theoretical mode نمای نظری
downstream face نمای پایاب
front view نمای جلو
plan view نمای بالا
partial view نمای جزیی
outside view نمای خارجی
inclined face of dam نمای مایل سد
incrustation نمای مرمر
incrustment نمای مرمر
moment index نمای گشتاور
side view نمای جانبی
city view نمای شهر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com