Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
intruder
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
Other Matches
sky hawk
نوعی هواپیمای یک موتوره جت دریایی
tiger
نوعی هواپیمای تک موتوره سوپرسونیک جت دریایی
tigers
نوعی هواپیمای تک موتوره سوپرسونیک جت دریایی
vigilante
نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
vigilantes
نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
trimotor
هواپیمای سه موتوره
orion
نوعی هواپیمای چهارموتوره ملخ دار ضد زیردریایی باموتور توربوجت
delta dart
هواپیمای یک موتوره دلتادارت
demon
هواپیمای یک موتوره سوپرسونیک جنگنده
demons
هواپیمای یک موتوره سوپرسونیک جنگنده
super sabre
نوعی هواپیمای تک موتوره جت سوپرسونیک تاکتیکی
delta dagger
هواپیمای رهگیر تک موتوره دلتا دیگر
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
superfortress
نوعی هواپیمای تانکر سوخت 6 موتوره هوایی
crusader
نوعی هواپیمای جنگنده یک موتوره و یکنفره جنگجوی صلیبی
crusaders
نوعی هواپیمای جنگنده یک موتوره و یکنفره جنگجوی صلیبی
voodoo
نوعی هواپیمای سوپرسونیک دو موتوره تاکتیکی معروف به اف 101
stratojet
نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
starlifter
نوعی هواپیمای حمل و نقل چهار موتوره جت بزرگ
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
stratotanker
نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
thunder chief
نوعی هواپیمای یک موتوره وسوپرسونیک قابل حمل بمب اتمی
providers
نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
provider
نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
sea room
شعاع مانور دریایی
sea room
شعاع عمل دریایی ازاد
very long
شعاع عمل زیاد
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
hydroplaning
هواپیمای دریایی
triphibious
هواپیمای دریایی
seaplanes
هواپیمای دریایی
floatplane
هواپیمای دریایی
seaplane
هواپیمای دریایی
hydroplanes
هواپیمای دریایی
hydroplaned
هواپیمای دریایی
hydroplane
هواپیمای دریایی
triphibian
هواپیمای دریایی
hydro aeroplane
هواپیمای دریایی
hull
بدنه یک هواپیمای دریایی
hulls
بدنه یک هواپیمای دریایی
ogive
شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
lead aircraft
هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
actinoid
دارای شعاع مانند شعاع
turbojet
توربوجت
turbojet
موتور توربوجت
turboramjet
ترکیبی از توربوجت و رم جت
spring tide
جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
towing
به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
clean aircraft
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
dive bomber
هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
turbofan
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
wrap round engine
موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
escort aircraft
هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
fighters
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
fighter
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
notional aircraft
هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
downstream radius of crest
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
fury
نوعی جت تک موتوره و تک خلبان
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
beams
شعاع
beam
شعاع
rayless
بی شعاع
ray
شعاع
radius
شعاع
radius of curvature
شعاع خم
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
short swing
پیچهای با شعاع کم
atomic radius
شعاع اتم
triradiate
دارای سه شعاع
an incident ray
شعاع ساقط
average radius
شعاع میانگاه
light ray
شعاع نور
average radius
شعاع میانه
atomic radius
شعاع اتمی
stellate
شعاع دار
semidiameter
شعاع دایره
image ray
شعاع تصویر
nuclear radius
شعاع هسته
covalent radius
شعاع کووالانسی
corner radius
شعاع کنج
short-range
با شعاع عمل کم
short range
با شعاع عمل کم
radial of a well
شعاع یک چاه
radially
شعاع وار
radiometer
شعاع سنج
radius gage
شابلون شعاع
radius of a well
شعاع یک چاه
effective radius
شعاع موثر
electron beam
شعاع الکترون
mean radius
شعاع میانه
radiating
شعاع افکندن
radiates
شعاع افکندن
radiated
شعاع افکندن
radiate
شعاع افکندن
ionic radius
شعاع یونی
ionic ray
شعاع یونی
radius of gyration
شعاع چرخش
light beam
شعاع نور
gyoradius
شعاع چرخش
main beam
شعاع اصلی
radius of action
شعاع عمل
radius of action
شعاع اثر
bohr radius
شعاع بور
casualty radius
شعاع تلفات
within a radius of .kilometre
تا شعاع 6 کیلومتر
radius
شعاع دایره
hydraulic radius
شعاع هیدرولیک
schwarzschild radius
شعاع شوارتزشیلد
radius
شعاع عملیات
radius vector
شعاع حامل
radius of intrados
شعاع درونسو
radius of giration
شعاع چرخش
radius of giration
شعاع ژیراسیون
radius of extrados
شعاع برونسو
radius of influence
شعاع تاثیر
radius of curvature
شعاع خمیدگی
radius of curvature
شعاع انحناء
radius of curvatupe
شعاع انحناء
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
casualty radius
شعاع تولید تلفات
intermediate range
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
damage radius
شعاع منطقه خسارت
pencilled
پرتوی شعاع دار
destruction radius
شعاع تخریب مین
double beam
شعاع مضاعف نور
searchlight sonar
سونار شعاع باریک
effective radius of a well
شعاع موثر چاه
medium range
با شعاع عمل متوسط
radius of convergence
شعاع همگرایی
[ریاضی]
light beam recorder
ثبات شعاع نور
radiant
شعاع گستر درخشان
light ray bending
انحراف شعاع نور
damage radius
شعاع خطر مین
very short
شعاع عمل خیلی کم
van der waals radius
شعاع وان در والس
wood ray
شعاع اوندی چوبی
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
pencil beam
شعاع نور بسیار باریک
cruising range
شعاع عمل هواپیما یا کشتی
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
pi
نسبت پیرامون به شعاع دایره
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system
[with constant radius]
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
isodose
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
angle of incidence
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com