English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
Other Matches
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
supersonic سرعت مافوق صوت
hypersonic سرعت مافوق صوت
sonic boom صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
sonic booms صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
rarefaction جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
jet propelled دارای سرعت سیر هواپیمای جت
jet-propelled دارای سرعت سیر هواپیمای جت
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
moustaches سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
velocity سرعت
celerity سرعت
seepage velocity سرعت زه اب
paced سرعت
paces سرعت
pace سرعت
accelerate بر سرعت
speediness سرعت
haste سرعت
tilts سرعت
accelerated بر سرعت
accelerates بر سرعت
accelerating بر سرعت
rapidity سرعت
terminal velocity سرعت حد
tilt سرعت
tilted سرعت
speeds سرعت
attack speed سرعت تک
speed سرعت
speeding سرعت
souic do سرعت
acceleration سرعت
swiftness سرعت
speedy سرعت
rate سرعت
liner velocity سرعت
fleety به سرعت
low velocity کم سرعت
low velocity با سرعت کم
fastnesses سرعت
fastness سرعت
rates سرعت
line speed سرعت خط
expeditiousness سرعت
velocities سرعت
promptitude سرعت
swiftly به سرعت
directly به سرعت
tachometry سرعت پیمائی
turnings speed سرعت تراشکاری
surface speed سرعت محیطی
top speed سرعت نهایی
tachometry سرعت سنجی
learning rate سرعت یادگیری
jump speed سرعت پرش
orbital velocity سرعت مداری
optimum speed سرعت مطلوب
transmission rate سرعت مخابره
tip speed سرعت نوک
output speed سرعت خروجی
pace of the green سرعت گوی
initial velocity سرعت اولیه
patent log سرعت سنج
speed tests ازمونهای سرعت
deceleration کاهش سرعت
speed limit سرعت مجاز
speed limits سرعت مجاز
absolute velocity سرعت مطلق
acceleration lane خط سرعت گیری
accelerometer سرعت سنج
speedometer multiplier سرعت سنج
actual velocity سرعت واقعی
peak speed حداکثر سرعت
tachometer سرعت نگار
tachometer سرعت سنج
tachometer سرعت نما
synchronous speed سرعت همزمان
sympieszometer سرعت سنج
sustained speed سرعت دائمی
instantaneous velocity سرعت انی
instantaneous velocity سرعت لحظهای
initial velocity سرعت اغازی
speedboating قایقرانی سرعت
rate of learning سرعت یادگیری
log سرعت سنج
velocity of light سرعت نور
velocity of fall سرعت سقوط
velocity of escape سرعت گریز
scoot سرعت داشتن
moderate speed سرعت متعادل
scooted سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
scoots سرعت داشتن
expedite سرعت بخشیدن
expedited سرعت بخشیدن
velocity of money سرعت پول
revolutions سرعت دورانی
logs سرعت سنج
wave velocity سرعت موج
spin چرخش به سرعت
spins چرخش به سرعت
wave speed سرعت موج
wave celerity سرعت موج
vertical speed سرعت قائم
vertical speed سرعت صعود
velocity ratio نسبت سرعت
velocity of propagation سرعت انتشار
revolution سرعت دورانی
expedites سرعت بخشیدن
moderate speed سرعت متوسط
velocity constant ضریب سرعت
velocity constant ثابت سرعت
velocimeter سرعت سنج
linear speed سرعت خطی
limiting speed سرعت محدود
low speed aerodynamics ایرودینامیک سرعت کم
on load speed سرعت بار
operating speed سرعت عملیاتی
race مسابقه سرعت
raced مسابقه سرعت
races مسابقه سرعت
velocity factor ثابت سرعت
motor speed سرعت موتور
mean velocity سرعت متوسط
mean speed سرعت متوسط
maximum speed حداکثر سرعت
muzzle velocity سرعت دهانه
no load speed سرعت بی باری
local velocity سرعت موضعی
liner velocity بردار سرعت
expediting سرعت بخشیدن
velocity factor ضریب سرعت
light velocity سرعت نور
speed stability پایداری سرعت
engin speed سرعت موتور
circular velocity سرعت دایرهای
reverse speed سرعت معکوس
response rate سرعت پاسخ
clock speed سرعت ساعت
velocity سرعت حرکت
collision rate سرعت برخورد
relative velocity سرعت نسبی
endurance time سرعت مداوم
electron velocity سرعت الکترونها
speed variation تغییر سرعت
change of speed تغییر سرعت
celerity سرعت موج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com