English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
Other Matches
anoxia کمبود اکسیژن
oxygen deficit کمبود اکسیژن
hypoxia کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
oxygen convertor مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
short handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
oxygenize با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
compartmentalized اتاق اتاق کردن
compartmentalised اتاق اتاق کردن
compartmentalizes اتاق اتاق کردن
compartmentalises اتاق اتاق کردن
compartmentalizing اتاق اتاق کردن
compartmentalising اتاق اتاق کردن
compartmentalize اتاق اتاق کردن
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
shortages کمبود
deficiencies کمبود
deficiency کمبود
shortfall کمبود
deficits کمبود
shortsage کمبود
shortcoming کمبود
shortcomings کمبود
shortfalls کمبود
deficit کمبود
leakages کمبود
shortage کمبود
leakage کمبود
oxygen اکسیژن
empyreal air اکسیژن
oxygen carrier اکسیژن بر
oxybiont اکسیژن زی
lacking فقدان کمبود
leakages کمبود و کسری
leakages کمبود کسر
leakage کمبود و کسری
hard up <idiom> کمبود پول
leakage کمبود کسر
lack کمبود نیازمندی
credit tightness کمبود اعتباری
lacks کمبود نیازمندی
time trouble کمبود وقت
scurvy کمبود ویتامین C
deficient دارای کمبود
lacked کمبود نیازمندی
underpopulation کمبود جمعیت
oxygenating اکسیژن امیختن
oxyacetylene welding جوش اکسیژن
oxidization ترکیب با اکسیژن
deoxygenation اکسیژن زدایی
oxygenate اکسیژن امیختن
oxygen ration نسبت اکسیژن
oxygenize با اکسیژن امیختن
acidity coefficient نسبت اکسیژن
oxygenated اکسیژن زدن
oxygenate اکسیژن زدن
steno oxibiant اکسیژن کم تاب
oxygenates اکسیژن زدن
oxygenates اکسیژن امیختن
acidic oxide اکسیژن اسیدی
oxygenating اکسیژن زدن
oxygenated اکسیژن امیختن
deoxidize بی اکسیژن کردن
liquid exygen اکسیژن مایع
oxygen cylinder مخزن اکسیژن
oxygen debt وام اکسیژن
oxygen گاز اکسیژن
oxygenation اکسیژن زنی
oxygenation ترکیب با اکسیژن
atmospheric oxygen اکسیژن هوا
oxygen extraction جذب اکسیژن
oxidation ترکیب با اکسیژن
oxygen deficit کسر اکسیژن
oxygenation امیزش با اکسیژن
liquid oxygen اکسیژن مایع
oxygen cylinder سیلندر اکسیژن
lox اکسیژن مایع
oxygenization اکسیژن دهی
oxygen اکسیژن دار
oxygen debt بدهی اکسیژن
deoxidation اکسیژن گیری
deoxidate بی اکسیژن کردن
short supply اماد کمبود دار
lack of confidence کمبود اعتماد به نفس
dearth قحط و غلا کمبود
understaffed دچار کمبود کارمند
immunodeficiency کمبود ایمنی [پزشکی]
shortcomings نکته ضعف کمبود
shortcoming نکته ضعف کمبود
acholia فقدات یا کمبود صفرا
leukopenia کمبود گویچههای سفیدخون
defective دارای کمبود معیوب
avitaminosis کمبود ویتامینها در بدن
beriberi بیماری کمبود ویتامن B
lack of self-confidence کمبود اعتماد به نفس
labor shortage کمبود نیروی کار
immune defect کمبود ایمنی [پزشکی]
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
oxidize با اکسیژن ترکیب کردن
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
oxidizes با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising با اکسیژن ترکیب کردن
volcanize جوش اکسیژن زدن
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
c.o.d نیاز شیمیایی به اکسیژن
eudiometry سنجش اکسیژن هوا
oxidises با اکسیژن ترکیب کردن
oxide ماده شیمیایی از اکسیژن
oxides ماده شیمیایی از اکسیژن
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
oxidised با اکسیژن ترکیب کردن
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo بیشینه اکسیژن مصرفی
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
rebreather سیستم اکسیژن مداربسته
oxyhydrogen اکسیژن امیخته به ایدروژن
oxygen acid اسید اکسیژن دار
oxyacid اسید اکسیژن دار
hypoxemia کاهش اکسیژن بافت
mulnutrition کمبود مواد غذائی در بدن
deficit کسر موازنه کمبود سرمایه
attenuation کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficits کسر موازنه کمبود سرمایه
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
nitrous acid اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
acyl oxygen fission گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
monoxide اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
oxidation عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
xerophthalmia رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vulcanization حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
continuous flow oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
isatin رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
ozone نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
petticoatsfever هوای زن
air blast هوای دم
moist air هوای تر
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
humid air هوای شرجی
compressed air هوای متراکم
adverse weather هوای نامساعد
emergency air هوای اضطراری
carburetor air هوای کاربراتور
humid air هوای نمناک
broken weather هوای بی قرار
open air در هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
circulationg air هوای در گردش
intake air هوای ورودی
compressed air هوای فشرده
dead air هوای راکد
air breathing هوای تنفسی
low air pressure فشار هوای کم
liquid air هوای مایع
blast roasting تشویه با هوای دم
drippy هوای گرفته
out of door در هوای ازاد
In the open air. در هوای آزاد.
forced draft هوای با فشار
heavy weather هوای خراب
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
agglutinant هوای التیام
airs هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
stable air هوای پایدار
the open هوای ازاد
temperate climate اب و هوای معتدل
secondry air هوای ثانویه
air هوای دم هوا
swelter هوای گرم
heavy weather هوای طوفانی
exhaust air هوای خروجی
marsh malaria هوای مردابی
raininess هوای بارانی
queen's weather هوای باز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com