English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (3 milliseconds)
English Persian
the open هوای ازاد
Search result with all words
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
open air در هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
open exercise ورزش در هوای ازاد
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
out door court زمین هوای ازاد
out of door در هوای ازاد
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
air blast هوای دم
moist air هوای تر
petticoatsfever هوای زن
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
air breathing هوای تنفسی
queen's weather هوای باز
intake air هوای ورودی
heavy weather هوای خراب
stable air هوای پایدار
heavy weather هوای طوفانی
low air pressure فشار هوای کم
marine climate اب و هوای دریایی
broken weather هوای بی قرار
hot blast هوای دم داغ
temperate climate اب و هوای معتدل
blast roasting تشویه با هوای دم
In the open air. در هوای آزاد.
raininess هوای بارانی
agglutinant هوای التیام
foul weather هوای نامساعد
adverse weather هوای نامساعد
dead air هوای راکد
foul weather هوای خراب
liquid air هوای مایع
secondry air هوای ثانویه
swelter هوای گرم
sweltered هوای گرم
exhaust air هوای خروجی
humid air هوای شرجی
marsh malaria هوای مردابی
circulationg air هوای در گردش
compressed air هوای فشرده
forced draft هوای با فشار
passion هوای نفس
air هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
airs هوای دم هوا
carburetor air هوای کاربراتور
drippy هوای گرفته
humid air هوای نمناک
compressed air هوای متراکم
emergency air هوای اضطراری
swelters هوای گرم
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
air compressor هوای فشرده ساز
liquid air هوای مایع شده
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
warm front جبهه هوای گرم
lowered هوای گرفته وابری
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
ego trips تسلیم به هوای نفس
blast هوای دم کوره بلند دم
lower هوای گرفته وابری
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
lowering هوای گرفته وابری
tire pressure فشار هوای لاستیک
blasts هوای دم کوره بلند دم
heatwave هوای گرم طولانی
heatwave موج هوای گرم
mouthguard لوله هوای غواص
ego trip تسلیم به هوای نفس
mouthpiece لوله هوای غواص
mouthpieces لوله هوای غواص
torchlight هوای گرگ ومیش
lour هوای گرفته وابریwerewolf
warm fronts جبهه هوای گرم
liquid air container مخزن هوای مایع
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
lowers هوای گرفته وابری
tire inflation فشار هوای لاستیک
dusk هوای گرگ ومیش
heatwaves هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
twilight هوای گرگ ومیش
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
intake air heater گرمکن هوای ورودی
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
forced draft هوای تحت فشار
blow hot هوای گرم دمیدن
blow cold هوای سرد دمیدن
intake air هوای مکیده شده
cooling blower دمنده هوای سرد
cooling air هوای سرد کننده
effulge برق هوای باز
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
fair weather دارای هوای صاف
bleed air هوای کمپرس شده
air tank کپسول هوای غواصی
cold front پیشان هوای سرد
secondary airflow جریان هوای فرعی
cold fronts پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
free living تسلیم هوای نفس
owl light هوای گرگ و میش
cold front جبهه هوای سرد
saturated air هوای اشباع شده
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
brisk air هوای خنک و فرح بخش
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
smog هوای الوده به دود وبخار
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
self will خود رایی هوای نفس
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
caliduct پخش کننده هوای گرم
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
air space قشر هوای دیوار خالی
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
storm door درب عایق هوای توفانی
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
absolute ازاد
sweeper بک ازاد
sweep back بک ازاد
opens ازاد
freemen ازاد
freeman ازاد
disengaged ازاد
opened ازاد
absolutes ازاد
frees ازاد
open ازاد
sweepers بک ازاد
slack water اب ازاد
at ease ازاد
footloose ازاد
unrestrained ازاد
go as you please ازاد
self service ازاد
self-service ازاد
stand at ease ازاد
self administered ازاد
stand easel ازاد
suspended floor کف ازاد
exempts ازاد
exempting ازاد
exempted ازاد
exempt ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com