English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
broken weather هوای بی قرار
Search result with all words
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
air blast هوای دم
petticoatsfever هوای زن
moist air هوای تر
blast roasting تشویه با هوای دم
dead air هوای راکد
heavy weather هوای خراب
humid air هوای شرجی
liquid air هوای مایع
heavy weather هوای طوفانی
humid air هوای نمناک
intake air هوای ورودی
hot blast هوای دم داغ
sweltered هوای گرم
swelter هوای گرم
compressed air هوای فشرده
compressed air هوای متراکم
exhaust air هوای خروجی
foul weather هوای نامساعد
foul weather هوای خراب
forced draft هوای با فشار
emergency air هوای اضطراری
swelters هوای گرم
carburetor air هوای کاربراتور
circulationg air هوای در گردش
air هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
airs هوای دم هوا
drippy هوای گرفته
the open هوای ازاد
In the open air. در هوای آزاد.
queen's weather هوای باز
raininess هوای بارانی
secondry air هوای ثانویه
out of doors در هوای ازاد
open air در هوای ازاد
stable air هوای پایدار
temperate climate اب و هوای معتدل
passion هوای نفس
out of door در هوای ازاد
marine climate اب و هوای دریایی
marsh malaria هوای مردابی
adverse weather هوای نامساعد
air breathing هوای تنفسی
agglutinant هوای التیام
low air pressure فشار هوای کم
liquid air هوای مایع شده
ego trip تسلیم به هوای نفس
ego trips تسلیم به هوای نفس
lour هوای گرفته وابریwerewolf
warm front جبهه هوای گرم
cold fronts پیشان هوای سرد
tire inflation فشار هوای لاستیک
effulge برق هوای باز
liquid air container مخزن هوای مایع
cold front جبهه هوای سرد
fair weather دارای هوای صاف
cold front پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
forced draft هوای تحت فشار
heatwave موج هوای گرم
heatwave هوای گرم طولانی
heatwaves هوای گرم طولانی
hot blast cupola کوپل هوای گرم
mouthguard لوله هوای غواص
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
out door court زمین هوای ازاد
tire pressure فشار هوای لاستیک
open exercise ورزش در هوای ازاد
owl light هوای گرگ و میش
free living تسلیم هوای نفس
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
saturated air هوای اشباع شده
secondary airflow جریان هوای فرعی
intake air هوای مکیده شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
hot blast main هدایت هوای دم داغ
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
lowered هوای گرفته وابری
heatwaves موج هوای گرم
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
blast هوای دم کوره بلند دم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
bleed air هوای کمپرس شده
blow cold هوای سرد دمیدن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
blasts هوای دم کوره بلند دم
twilight هوای گرگ ومیش
lower هوای گرفته وابری
air compressor هوای فشرده ساز
air tank کپسول هوای غواصی
blow hot هوای گرم دمیدن
mouthpieces لوله هوای غواص
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
mouthpiece لوله هوای غواص
dusk هوای گرگ ومیش
cooling blower دمنده هوای سرد
warm fronts جبهه هوای گرم
lowering هوای گرفته وابری
torchlight هوای گرگ ومیش
lowers هوای گرفته وابری
cooling air هوای سرد کننده
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
air space قشر هوای دیوار خالی
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
storm door درب عایق هوای توفانی
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
self will خود رایی هوای نفس
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
brisk air هوای خنک و فرح بخش
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
caliduct پخش کننده هوای گرم
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
smog هوای الوده به دود وبخار
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
self abandoned رها شده تسلیم هوای نفس شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com