English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
air breathing هوای تنفسی
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
respiratory تنفسی
inspiratory تنفسی
expiratory تنفسی
recessional تنفسی
resipatory quotient بهره تنفسی
breathing gear ماسک تنفسی
breathing gear وسیله تنفسی
breathing vibration ارتعاش تنفسی
respiratory center مرکز تنفسی
respiratory system دستگاه تنفسی
rq بهره تنفسی
stoma منفذ تنفسی
wind rocked out نارسایی تنفسی
wind rocked out وقفه تنفسی
dust respirator ماسک تنفسی
air vessel لوله تنفسی
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
cardiorespiratory system دستگاه قلبی- تنفسی
respirators ضربت گیر تنفسی
respirator ضربت گیر تنفسی
respiratory exchange index شاخص بهره تنفسی
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
phlegm [secretion in the airway during inflammation] بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
oxygen convertor مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
air blast هوای دم
petticoatsfever هوای زن
moist air هوای تر
drippy هوای گرفته
blast roasting تشویه با هوای دم
compressed air هوای متراکم
dead air هوای راکد
queen's weather هوای باز
compressed air هوای فشرده
carburetor air هوای کاربراتور
broken weather هوای بی قرار
circulationg air هوای در گردش
emergency air هوای اضطراری
low air pressure فشار هوای کم
marine climate اب و هوای دریایی
out of door در هوای ازاد
In the open air. در هوای آزاد.
raininess هوای بارانی
air هوای دم هوا
secondry air هوای ثانویه
stable air هوای پایدار
temperate climate اب و هوای معتدل
the open هوای ازاد
liquid air هوای مایع
intake air هوای ورودی
exhaust air هوای خروجی
forced draft هوای با فشار
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
heavy weather هوای خراب
heavy weather هوای طوفانی
hot blast هوای دم داغ
humid air هوای نمناک
humid air هوای شرجی
marsh malaria هوای مردابی
airs هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
open air در هوای ازاد
swelter هوای گرم
sweltered هوای گرم
out of doors در هوای ازاد
swelters هوای گرم
agglutinant هوای التیام
adverse weather هوای نامساعد
passion هوای نفس
mouthguard لوله هوای غواص
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
out door court زمین هوای ازاد
open exercise ورزش در هوای ازاد
mouthpiece لوله هوای غواص
mouthpieces لوله هوای غواص
warm fronts جبهه هوای گرم
warm front جبهه هوای گرم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
intake air هوای مکیده شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
liquid air هوای مایع شده
liquid air container مخزن هوای مایع
lour هوای گرفته وابریwerewolf
torchlight هوای گرگ ومیش
owl light هوای گرگ و میش
saturated air هوای اشباع شده
secondary airflow جریان هوای فرعی
ego trips تسلیم به هوای نفس
ego trip تسلیم به هوای نفس
tire inflation فشار هوای لاستیک
cold front جبهه هوای سرد
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
heatwave هوای گرم طولانی
heatwave موج هوای گرم
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
tire pressure فشار هوای لاستیک
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
cold fronts پیشان هوای سرد
lower هوای گرفته وابری
lowered هوای گرفته وابری
lowering هوای گرفته وابری
effulge برق هوای باز
lowers هوای گرفته وابری
cooling air هوای سرد کننده
bleed air هوای کمپرس شده
blow cold هوای سرد دمیدن
cooling blower دمنده هوای سرد
blow hot هوای گرم دمیدن
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
dusk هوای گرگ ومیش
twilight هوای گرگ ومیش
forced draft هوای تحت فشار
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
fair weather دارای هوای صاف
air tank کپسول هوای غواصی
blasts هوای دم کوره بلند دم
blast هوای دم کوره بلند دم
air compressor هوای فشرده ساز
free living تسلیم هوای نفس
storm door درب عایق هوای توفانی
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
self will خود رایی هوای نفس
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
air space قشر هوای دیوار خالی
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
brisk air هوای خنک و فرح بخش
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
caliduct پخش کننده هوای گرم
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
smog هوای الوده به دود وبخار
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com