Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
circulationg air
هوای در گردش
Other Matches
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
moist air
هوای تر
air blast
هوای دم
petticoatsfever
هوای زن
air breathing
هوای تنفسی
marsh malaria
هوای مردابی
raininess
هوای بارانی
queen's weather
هوای باز
blast roasting
تشویه با هوای دم
broken weather
هوای بی قرار
carburetor air
هوای کاربراتور
airs
هوای دم هوا
out of door
در هوای ازاد
compressed air
هوای فشرده
agglutinant
هوای التیام
adverse weather
هوای نامساعد
sweltered
هوای گرم
swelters
هوای گرم
In the open air.
در هوای آزاد.
passion
هوای نفس
swelter
هوای گرم
open air
در هوای ازاد
out of doors
در هوای ازاد
secondry air
هوای ثانویه
stable air
هوای پایدار
temperate climate
اب و هوای معتدل
the open
هوای ازاد
aired
هوای دم هوا
low air pressure
فشار هوای کم
foul weather
هوای نامساعد
humid air
هوای نمناک
foul weather
هوای خراب
forced draft
هوای با فشار
liquid air
هوای مایع
dead air
هوای راکد
hot blast
هوای دم داغ
heavy weather
هوای طوفانی
emergency air
هوای اضطراری
heavy weather
هوای خراب
drippy
هوای گرفته
marine climate
اب و هوای دریایی
humid air
هوای شرجی
air
هوای دم هوا
compressed air
هوای متراکم
intake air
هوای ورودی
exhaust air
هوای خروجی
fair weather
دارای هوای صاف
warm front
جبهه هوای گرم
secondary airflow
جریان هوای فرعی
warm fronts
جبهه هوای گرم
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
dusk
هوای گرگ ومیش
torchlight
هوای گرگ ومیش
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
mouthpiece
لوله هوای غواص
mouthpieces
لوله هوای غواص
tire inflation
فشار هوای لاستیک
tire pressure
فشار هوای لاستیک
free living
تسلیم هوای نفس
heatwave
موج هوای گرم
twilight
هوای گرگ ومیش
heatwave
هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
heatwaves
موج هوای گرم
heatwaves
هوای گرم طولانی
blasts
هوای دم کوره بلند دم
blast
هوای دم کوره بلند دم
cold fronts
پیشان هوای سرد
ego trips
تسلیم به هوای نفس
lowers
هوای گرفته وابری
lowering
هوای گرفته وابری
lowered
هوای گرفته وابری
lower
هوای گرفته وابری
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
forced draft
هوای تحت فشار
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
ego trip
تسلیم به هوای نفس
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
open exercise
ورزش در هوای ازاد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
out door court
زمین هوای ازاد
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
mouthguard
لوله هوای غواص
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
cooling blower
دمنده هوای سرد
cooling air
هوای سرد کننده
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
intake air
هوای مکیده شده
effulge
برق هوای باز
liquid air container
مخزن هوای مایع
bleed air
هوای کمپرس شده
liquid air
هوای مایع شده
blow cold
هوای سرد دمیدن
air tank
کپسول هوای غواصی
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
owl light
هوای گرگ و میش
saturated air
هوای اشباع شده
air compressor
هوای فشرده ساز
blow hot
هوای گرم دمیدن
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
air space
قشر هوای دیوار خالی
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
storm door
درب عایق هوای توفانی
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
self will
خود رایی هوای نفس
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
smog
هوای الوده به دود وبخار
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
caliduct
پخش کننده هوای گرم
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
purge valve
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
redeye
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
j valve
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
carburator restricter plate
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenading
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
compressed air tunnel
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
air-conditioned
اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
turn
گردش
progressing
گردش
turnover
گردش
progress
گردش
progressed
گردش
progresses
گردش
itineracy
گردش
ambulation
گردش
periods
گردش
walking
گردش
wrest
گردش
wrested
گردش
wresting
گردش
wrests
گردش
gyrations
گردش
promenades
گردش
gyration
گردش
period
گردش
travels
گردش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com