English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
marsh malaria هوای مردابی
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
fenny مردابی
paludic مردابی
paludinal مردابی
queachy مردابی
quaggy مردابی
paludine مردابی
paludal مردابی
paludous مردابی
paludose مردابی
impaludism تب مردابی
moory مردابی
marish مردابی
paludal fever تب مالاریایا مردابی
bog lime اهک مردابی
bog soil خاک مردابی
impaludism ناخوشی مردابی
marshiness حالت مردابی
impaludism نوبه مردابی
mangrove forest جنگل مردابی
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
maremma زمین مردابی بد هوا در دریاکنار
will o the wisp روشنایی مردابی فانوس شیطان
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
petticoatsfever هوای زن
moist air هوای تر
air blast هوای دم
hot blast هوای دم داغ
heavy weather هوای طوفانی
heavy weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
foul weather هوای خراب
carburetor air هوای کاربراتور
compressed air هوای فشرده
compressed air هوای متراکم
blast roasting تشویه با هوای دم
drippy هوای گرفته
emergency air هوای اضطراری
circulationg air هوای در گردش
exhaust air هوای خروجی
forced draft هوای با فشار
broken weather هوای بی قرار
humid air هوای نمناک
humid air هوای شرجی
In the open air. در هوای آزاد.
the open هوای ازاد
temperate climate اب و هوای معتدل
stable air هوای پایدار
intake air هوای ورودی
dead air هوای راکد
liquid air هوای مایع
low air pressure فشار هوای کم
marine climate اب و هوای دریایی
out of door در هوای ازاد
queen's weather هوای باز
raininess هوای بارانی
secondry air هوای ثانویه
air breathing هوای تنفسی
adverse weather هوای نامساعد
aired هوای دم هوا
airs هوای دم هوا
open air در هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
swelters هوای گرم
sweltered هوای گرم
swelter هوای گرم
agglutinant هوای التیام
passion هوای نفس
air هوای دم هوا
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
warm front جبهه هوای گرم
lour هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air container مخزن هوای مایع
out door court زمین هوای ازاد
torchlight هوای گرگ ومیش
mouthpieces لوله هوای غواص
mouthpiece لوله هوای غواص
owl light هوای گرگ و میش
liquid air هوای مایع شده
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
mouthguard لوله هوای غواص
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
blast هوای دم کوره بلند دم
blasts هوای دم کوره بلند دم
open exercise ورزش در هوای ازاد
twilight هوای گرگ ومیش
intake air هوای مکیده شده
cold front جبهه هوای سرد
ego trip تسلیم به هوای نفس
ego trips تسلیم به هوای نفس
heatwave موج هوای گرم
heatwave هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
heatwaves هوای گرم طولانی
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
warm fronts جبهه هوای گرم
tire pressure فشار هوای لاستیک
saturated air هوای اشباع شده
secondary airflow جریان هوای فرعی
cold fronts پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
tire inflation فشار هوای لاستیک
lower هوای گرفته وابری
air compressor هوای فشرده ساز
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
forced draft هوای تحت فشار
blow hot هوای گرم دمیدن
cooling air هوای سرد کننده
fair weather دارای هوای صاف
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
effulge برق هوای باز
blow cold هوای سرد دمیدن
air tank کپسول هوای غواصی
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
cooling blower دمنده هوای سرد
lowers هوای گرفته وابری
dusk هوای گرگ ومیش
lowering هوای گرفته وابری
lowered هوای گرفته وابری
intake air heater گرمکن هوای ورودی
bleed air هوای کمپرس شده
free living تسلیم هوای نفس
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
storm door درب عایق هوای توفانی
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
self will خود رایی هوای نفس
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
caliduct پخش کننده هوای گرم
brisk air هوای خنک و فرح بخش
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
air space قشر هوای دیوار خالی
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
smog هوای الوده به دود وبخار
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com