English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
carburetor air هوای کاربراتور
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
carburetter کاربراتور
gasifying apparatus کاربراتور
carbureter کاربراتور
gasifier کاربراتور
carburetor jet دهانه کاربراتور
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
main carburetor کاربراتور اصلی
governor carburettor کاربراتور گاورنری
carburetor float شناور کاربراتور
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
injection carburator کاربراتور تزریقی یا پاشنده
atomizing carburetor کاربراتور ذره ساز
chokes ساسات کاربراتور مسدود کردن
choke ساسات کاربراتور مسدود کردن
carburetor tickler پاک کننده لولههای کاربراتور
choked ساسات کاربراتور مسدود کردن
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
moist air هوای تر
petticoatsfever هوای زن
air blast هوای دم
dead air هوای راکد
compressed air هوای فشرده
compressed air هوای متراکم
drippy هوای گرفته
heavy weather هوای طوفانی
emergency air هوای اضطراری
exhaust air هوای خروجی
circulationg air هوای در گردش
air breathing هوای تنفسی
blast roasting تشویه با هوای دم
broken weather هوای بی قرار
forced draft هوای با فشار
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
marine climate اب و هوای دریایی
marsh malaria هوای مردابی
the open هوای ازاد
out of door در هوای ازاد
temperate climate اب و هوای معتدل
queen's weather هوای باز
raininess هوای بارانی
secondry air هوای ثانویه
low air pressure فشار هوای کم
liquid air هوای مایع
intake air هوای ورودی
In the open air. در هوای آزاد.
heavy weather هوای خراب
hot blast هوای دم داغ
swelter هوای گرم
humid air هوای نمناک
humid air هوای شرجی
stable air هوای پایدار
passion هوای نفس
swelters هوای گرم
sweltered هوای گرم
airs هوای دم هوا
out of doors در هوای ازاد
open air در هوای ازاد
aired هوای دم هوا
adverse weather هوای نامساعد
air هوای دم هوا
agglutinant هوای التیام
intake air هوای مکیده شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
cold fronts جبهه هوای سرد
liquid air هوای مایع شده
tire inflation فشار هوای لاستیک
lour هوای گرفته وابریwerewolf
mouthguard لوله هوای غواص
warm front جبهه هوای گرم
warm fronts جبهه هوای گرم
blasts هوای دم کوره بلند دم
blast هوای دم کوره بلند دم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast main هدایت هوای دم داغ
liquid air container مخزن هوای مایع
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
torchlight هوای گرگ ومیش
mouthpieces لوله هوای غواص
mouthpiece لوله هوای غواص
heatwaves هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
heatwave هوای گرم طولانی
heatwave موج هوای گرم
saturated air هوای اشباع شده
secondary airflow جریان هوای فرعی
ego trips تسلیم به هوای نفس
cold front پیشان هوای سرد
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold fronts پیشان هوای سرد
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
tire pressure فشار هوای لاستیک
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
open exercise ورزش در هوای ازاد
out door court زمین هوای ازاد
owl light هوای گرگ و میش
hot blast cupola کوپل هوای گرم
cold front جبهه هوای سرد
twilight هوای گرگ ومیش
free living تسلیم هوای نفس
cooling blower دمنده هوای سرد
cooling air هوای سرد کننده
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
air compressor هوای فشرده ساز
blow cold هوای سرد دمیدن
forced draft هوای تحت فشار
blow hot هوای گرم دمیدن
ego trip تسلیم به هوای نفس
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
fair weather دارای هوای صاف
dusk هوای گرگ ومیش
lowers هوای گرفته وابری
air tank کپسول هوای غواصی
lowering هوای گرفته وابری
effulge برق هوای باز
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
lowered هوای گرفته وابری
bleed air هوای کمپرس شده
lower هوای گرفته وابری
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
brisk air هوای خنک و فرح بخش
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
air space قشر هوای دیوار خالی
self will خود رایی هوای نفس
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
storm door درب عایق هوای توفانی
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
caliduct پخش کننده هوای گرم
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
smog هوای الوده به دود وبخار
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com