English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
English Persian
torchlight هوای گرگ ومیش
twilight هوای گرگ ومیش
dusk هوای گرگ ومیش
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
twilit گرگ ومیش نیمه روشن
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
dusk تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
petticoatsfever هوای زن
air blast هوای دم
moist air هوای تر
foul weather هوای خراب
agglutinant هوای التیام
adverse weather هوای نامساعد
foul weather هوای نامساعد
out of door در هوای ازاد
heavy weather هوای خراب
compressed air هوای متراکم
air breathing هوای تنفسی
compressed air هوای فشرده
dead air هوای راکد
drippy هوای گرفته
circulationg air هوای در گردش
carburetor air هوای کاربراتور
broken weather هوای بی قرار
emergency air هوای اضطراری
exhaust air هوای خروجی
blast roasting تشویه با هوای دم
forced draft هوای با فشار
heavy weather هوای طوفانی
hot blast هوای دم داغ
In the open air. در هوای آزاد.
the open هوای ازاد
temperate climate اب و هوای معتدل
humid air هوای نمناک
humid air هوای شرجی
intake air هوای ورودی
liquid air هوای مایع
low air pressure فشار هوای کم
marine climate اب و هوای دریایی
marsh malaria هوای مردابی
queen's weather هوای باز
raininess هوای بارانی
secondry air هوای ثانویه
stable air هوای پایدار
air هوای دم هوا
open air در هوای ازاد
swelter هوای گرم
sweltered هوای گرم
out of doors در هوای ازاد
swelters هوای گرم
passion هوای نفس
aired هوای دم هوا
airs هوای دم هوا
warm front جبهه هوای گرم
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
open exercise ورزش در هوای ازاد
out door court زمین هوای ازاد
owl light هوای گرگ و میش
tire pressure فشار هوای لاستیک
saturated air هوای اشباع شده
secondary airflow جریان هوای فرعی
mouthguard لوله هوای غواص
mouthpiece لوله هوای غواص
mouthpieces لوله هوای غواص
intake air هوای مکیده شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
warm fronts جبهه هوای گرم
liquid air هوای مایع شده
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
liquid air container مخزن هوای مایع
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
lour هوای گرفته وابریwerewolf
cold fronts پیشان هوای سرد
ego trip تسلیم به هوای نفس
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
tire inflation فشار هوای لاستیک
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
cold front جبهه هوای سرد
ego trips تسلیم به هوای نفس
heatwave موج هوای گرم
heatwave هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
heatwaves هوای گرم طولانی
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
lowered هوای گرفته وابری
fair weather دارای هوای صاف
lowering هوای گرفته وابری
lowers هوای گرفته وابری
effulge برق هوای باز
air compressor هوای فشرده ساز
bleed air هوای کمپرس شده
blow cold هوای سرد دمیدن
cooling blower دمنده هوای سرد
cooling air هوای سرد کننده
blow hot هوای گرم دمیدن
air tank کپسول هوای غواصی
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
forced draft هوای تحت فشار
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
free living تسلیم هوای نفس
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
lower هوای گرفته وابری
blast هوای دم کوره بلند دم
blasts هوای دم کوره بلند دم
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
storm door درب عایق هوای توفانی
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
self will خود رایی هوای نفس
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
brisk air هوای خنک و فرح بخش
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
air space قشر هوای دیوار خالی
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
caliduct پخش کننده هوای گرم
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
smog هوای الوده به دود وبخار
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
self abandoned رها شده تسلیم هوای نفس شده
stand by <idiom> پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com