Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
instinct
هوش طبیعی جانوران
instincts
هوش طبیعی جانوران
Other Matches
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
faunology
جانوران
faunae
مربوط به جانوران
invertebrata
جانوران بی مهره
animals kingdom
جهان جانوران
herbivora
جانوران علفخوار
arachnida
جانوران عنکبوتی
kits
بچه جانوران
kit
بچه جانوران
bimana
جانوران دودست
animality
زندگی جانوران
animalist
پیکرنمای جانوران
vermin
جانوران موذی
zoodvnamics
فیزیولوژی جانوران
zooplankton
جانوران شناور
faunis
الهه جانوران
halobiont
جانوران اب شور
menagerie
نمایشگاه جانوران
menageries
نمایشگاه جانوران
acephali
جانوران بیسر
faunistic
وابسته به جانوران
implacentalia
جانوران بی جفت
animal kingdom
جهان جانوران
lights
ریه جانوران
zooid
جانورسان شبیه جانوران
neontology
بررسی جانوران مانده
wild beasts
جانوران وحشی وحوش
pincer
عضو گازانبری جانوران
pachyder mata
جانوران پوست کلفت
king of beasts
پادشان جانوران :شیر
underbody
پایین تنه جانوران
clawed
سرپنجه جانوران ناخن
claw
سرپنجه جانوران ناخن
terrarium
نمایشگاه جانوران خشکی
clawing
سرپنجه جانوران ناخن
verminous
پر از حشرات یا جانوران موذی
claws
سرپنجه جانوران ناخن
oestrum
شهوت ومستی جانوران
to water
[horses, cattle, etc.]
آب دادن
[به جانوران بومی]
animal husband
پرورش جانوران اهلی
arthropoda
جانوران مفصل دار
zootaxy
طبقه بندی جانوران
biosystematic
رده بندی جانوران
articulata
جانوران حلقه دار
weasel
جانوران پستاندار شبیه راسو
lorica
پوسته سخت حافظ جانوران
weasels
جانوران پستاندار شبیه راسو
limnologist
زیست شناس جانوران اب شیرین
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
microorganism
جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganisms
جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
animalcular
وابسته به جانوران ذره بینی
aquaria
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
epizootic
منتشر شونده درمیان جانوران
aquariums
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
vivarium
جای نگاهداری جانوران زمینی
zoometry
اندازه گیری اندامهای جانوران
To kI'll animals for food .
جانوران را برای غذا کشتن
seafood
غذاهای مرکب از جانوران دریایی
somite
حلقه یابند بدن جانوران
aquarium
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
zoography
علم توصیف جانوران وخوی انان
foraminifer
جنسی از جانوران ریز ریشه پای
foot and mouth
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
zootechnics
روش تربیت ورام کردن جانوران
zootechnics
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny
روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
chitin
جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
humane killer
تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
rodenticide
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
incestuous
وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
polyphagous
تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
polyzoic
مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
fauna
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
chine
مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
Are animals able to think ?
آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
inbreed
پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
awn
الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
lethal chamber
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
outbreed
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
Aborigines
سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
pinfold
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
sea fire
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
aquarium
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
roe
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
roe
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
hard roe
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
omnivora
جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
zootechnician
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
Brit
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
aquariums
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
Brits
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
aquaria
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
drag net
توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
inbreeding
تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
heteromorphic
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
lanugo
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
zoophyte
انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
labyrinthodon
سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
galantine
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
totem pole
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
crude copper
مس طبیعی
home born
طبیعی
homebred
طبیعی
natural right
حق طبیعی
silvan
طبیعی
natural foundation
پی طبیعی
indigenous
طبیعی
natural bridge
پل طبیعی
naturals
طبیعی
physical
طبیعی
normal
طبیعی
innate
طبیعی
natural
طبیعی
notochord
نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
hemoglobin
ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
full size
اندازه طبیعی
full-size
اندازه طبیعی
tegmentum
پوست طبیعی
tincal
بوره طبیعی
tegmen
پوشش طبیعی
matten of course
چیز طبیعی
physically
با قواعد طبیعی
preposterous
غیر طبیعی
matter of course
چیز طبیعی
natural abundace
فراوانی طبیعی
pozzolan earth
سیمان طبیعی
natrual cement
سیمان طبیعی
natively
بطور طبیعی
native language
زبان طبیعی
resource endowment
منابع طبیعی
metaphisical
غیر طبیعی
secundine naturam
بطور طبیعی
so matic
طبیعی جسمی
normalizes
طبیعی کردن
sophisticate
غیر طبیعی
natural ground
زمین طبیعی
tincal or kal
بوره طبیعی
normalises
طبیعی کردن
wildwood
جنگل طبیعی
full scale
اندازه طبیعی
normalised
طبیعی کردن
naturalises
طبیعی شدن
naturalising
طبیعی شدن
naturalize
طبیعی شدن
naturalizes
طبیعی شدن
naturalizing
طبیعی شدن
aptitudes
تمایل طبیعی
aptitude
تمایل طبیعی
galenite
سرب طبیعی
war of the elements
انقلابات طبیعی
natural products
مواد طبیعی
trass
سیمان طبیعی
inartificial
طبیعی غیرصنعتی
in vivo
در محیط طبیعی
immanent justice
عدالت طبیعی
trim size
اندازه طبیعی
normalize
طبیعی کردن
natural rubber
لاستیک طبیعی
hevea rubber
لاستیک طبیعی
normalising
طبیعی کردن
guardian by nature
قیم طبیعی
eupnoea
تنفس طبیعی
subnormal
غیر طبیعی
natural silk
ابریشم طبیعی
propensities
تمایل طبیعی
natural resin
صمغ طبیعی
natural reserves
ذخائر طبیعی
natural recharge
تغذیه طبیعی
natural purification
پالایش طبیعی
natural phenomena
اثار طبیعی
natural persons
اشخاص طبیعی
natural person
شخص طبیعی
natural order
نظم طبیعی
natural obstacle
مانع طبیعی
natural sources
منابع طبیعی
natural ventilation
تهویه طبیعی
physico theology
الهیات طبیعی
orthochromatic
رنگ طبیعی
original ground
زمین طبیعی
physiography
جغرافیای طبیعی
normal fault
گسل طبیعی
nonrepresentational
غیر طبیعی
neperian logarithm
لگاریتم طبیعی
propensity
تمایل طبیعی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
naturalistic observation
مشاهده طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com