Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
economic commission
هیئت اقتصادی
Other Matches
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
configuration
هیئت
committee
هیئت
attitude
هیئت
commissioning
هیئت
guize
هیئت
corps
هیئت
commissions
هیئت
panel
هیئت
astronomy
هیئت
committees
هیئت
confranternity
هیئت
commission
هیئت
panels
هیئت
attitudes
هیئت
configurations
هیئت
astronomy
علم هیئت
legislature
هیئت مقننه
bureau
هیئت اداری
board
هیئت ژوری
format
قالب هیئت
committees
هیئت یا کمیته
instituting
هیئت شورا
astronomy
هیئت استرونومی
board
هیئت کمیسیون
expeditions
هیئت اعزامی
departments
قسمت هیئت
department
قسمت هیئت
commissioners
عضو هیئت
commissioner
عضو هیئت
faculty
هیئت علمی
faculties
هیئت علمی
legislatures
هیئت مقننه
governing bodies
هیئت حاکمه
commission
هیئت مامورین
expedition
هیئت اعزامی
formats
قالب هیئت
bureaus
هیئت اداری
institute
هیئت شورا
committee
هیئت یا کمیته
institutes
هیئت شورا
constituency
هیئت موسسان
juries
هیئت منصفه
jury
هیئت منصفه
boarded
هیئت کمیسیون
boarded
هیئت ژوری
constituencies
هیئت موسسان
juries
هیئت داوران
physiques
ترکیب هیئت
governing body
هیئت حاکمه
hue
هیئت منظر
commissions
هیئت مامورین
physique
ترکیب هیئت
commissioning
هیئت مامورین
instituted
هیئت شورا
deputations
هیئت نمایندگی
hues
هیئت منظر
deputation
هیئت نمایندگی
jury
هیئت داوران
astronomically
مطابق هیئت
trial jury
هیئت منصفه
top drawer
هیئت حاکمه
professoriat
هیئت استادان
configurations
هیئت پذیری
political mission
هیئت سیاسی
petty jury
هیئت منصفه
military comission
هیئت نظامی
military body
هیئت نظامی
configuration
هیئت پذیری
executives
هیئت رئیسه
executive
هیئت رئیسه
legislative body or assembly
هیئت مققنه
directorate
هیئت رئیسه
knightage
هیئت شوالیه ها
staffed
اعضاء هیئت
staff
اعضاء هیئت
staffs
اعضاء هیئت
council ot ministers
هیئت وزراء
collegium
هیئت یا کمیته
bar
هیئت وکلاء
bars
هیئت وکلاء
board of trade
هیئت بازرگانی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
directorates
هیئت رئیسه
board of direcotors
هیئت مدیره
board of directers
هیئت مدیره
board of directors
هیئت مدیره
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
assize
هیئت قضات یا منصفه
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
grand jury
هیئت منصفه عالی
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
backbencher
عضو هیئت قانونگذاری
military assistance advisory group (maag
هیئت مستشاری نظامی
military body
هیئت رئیسه نظامی
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
panels
هیئت تشک پالان
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
astronomically
از روی علم هیئت
jurors
عضو هیئت منصفه
special jury
هیئت منصفه مخصوص
the f.
اعضای هیئت پزشکی
juror
عضو هیئت منصفه
to be masked
تدیل هیئت دادن
grand juries
هیئت منصفه عالی
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
masked balls
رقص با هیئت مبدل
masked ball
رقص با هیئت مبدل
backbenchers
عضو هیئت قانونگذاری
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
constellation
هیئت صورت فلکی
missionary
وابسته به هیئت اعزامی
missionaries
وابسته به هیئت اعزامی
directorates
هیئت مدیره ستادی
transmutes
تغییر هیئت دادن
cabinets
کابینه هیئت دولت
directorate
هیئت مدیره ستادی
cabinets
هیئت وزرا اطاقک
transmute
تغییر هیئت دادن
assembly
هیئت قانون گذاری
transmuted
تغییر هیئت دادن
constellations
هیئت صورت فلکی
cabinet
هیئت وزرا اطاقک
transmuting
تغییر هیئت دادن
director
عضو هیئت مدیره
companies
دسته هیئت بازیگران
directors
عضو هیئت مدیره
company
دسته هیئت بازیگران
cabinet
کابینه هیئت دولت
panel
هیئت تشک پالان
secretariat
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
transfiguration
تبدیل هیئت تغییر شکل
privy councillor
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
uranological
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
cryptoboard
هیئت کشف رمز پیامها
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
Soviets
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
directorates
مقام ریاست هیئت مدیره
directorate
مقام ریاست هیئت مدیره
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomic
بیشمار وابسته به علم هیئت
astronomical
بیشمار وابسته به علم هیئت
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
electoral college
هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board of
[executive]
directors
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
boarded
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com