Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
commission
هیئت مامورین
commissioning
هیئت مامورین
commissions
هیئت مامورین
Other Matches
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
octroi
مامورین نواقل
public servants
مامورین دولتی
government officials
مامورین دولتی
mandarin
مامورین عالیرتبه
mandarins
مامورین عالیرتبه
officialdom
قاطبه مامورین
fire brigades
مامورین اتش نشانی
fifth cloumn
مامورین سازمانهای جاسوسی
fire brigade
مامورین اتش نشانی
financial mission
هئیت مامورین مالی
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
policed
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
rescous
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
clearance in ward
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
ciphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
commissioning
هیئت
configuration
هیئت
committee
هیئت
commissions
هیئت
confranternity
هیئت
commission
هیئت
astronomy
هیئت
committees
هیئت
panel
هیئت
configurations
هیئت
corps
هیئت
panels
هیئت
attitudes
هیئت
attitude
هیئت
guize
هیئت
expeditions
هیئت اعزامی
astronomy
علم هیئت
astronomy
هیئت استرونومی
expedition
هیئت اعزامی
constituency
هیئت موسسان
juries
هیئت منصفه
jury
هیئت منصفه
jury
هیئت داوران
governing bodies
هیئت حاکمه
juries
هیئت داوران
governing body
هیئت حاکمه
constituencies
هیئت موسسان
council ot ministers
هیئت وزراء
diplomatic mission
هیئت سیاسی
economic commission
هیئت اقتصادی
professoriat
هیئت استادان
knightage
هیئت شوالیه ها
directorates
هیئت رئیسه
legislative body or assembly
هیئت مققنه
military body
هیئت نظامی
trial jury
هیئت منصفه
military comission
هیئت نظامی
top drawer
هیئت حاکمه
petty jury
هیئت منصفه
collegium
هیئت یا کمیته
board of trade
هیئت بازرگانی
board of directors
هیئت مدیره
faculties
هیئت علمی
faculty
هیئت علمی
commissioner
عضو هیئت
commissioners
عضو هیئت
department
قسمت هیئت
departments
قسمت هیئت
astronomically
مطابق هیئت
board of direcotors
هیئت مدیره
board of directers
هیئت مدیره
political mission
هیئت سیاسی
committees
هیئت یا کمیته
boarded
هیئت کمیسیون
bars
هیئت وکلاء
boarded
هیئت ژوری
executives
هیئت رئیسه
board
هیئت کمیسیون
board
هیئت ژوری
configuration
هیئت پذیری
configurations
هیئت پذیری
deputations
هیئت نمایندگی
physique
ترکیب هیئت
deputation
هیئت نمایندگی
bureaus
هیئت اداری
physiques
ترکیب هیئت
hue
هیئت منظر
hues
هیئت منظر
committee
هیئت یا کمیته
bureau
هیئت اداری
executive
هیئت رئیسه
directorate
هیئت رئیسه
instituting
هیئت شورا
staff
اعضاء هیئت
staffed
اعضاء هیئت
institutes
هیئت شورا
instituted
هیئت شورا
institute
هیئت شورا
formats
قالب هیئت
format
قالب هیئت
staffs
اعضاء هیئت
legislatures
هیئت مقننه
bar
هیئت وکلاء
legislature
هیئت مقننه
cabinet
هیئت وزرا اطاقک
cabinets
کابینه هیئت دولت
panels
هیئت تشک پالان
directorate
هیئت مدیره ستادی
panel
هیئت تشک پالان
military assistance advisory group (maag
هیئت مستشاری نظامی
directorates
هیئت مدیره ستادی
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
missionaries
وابسته به هیئت اعزامی
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
cabinets
هیئت وزرا اطاقک
constellation
هیئت صورت فلکی
constellations
هیئت صورت فلکی
military body
هیئت رئیسه نظامی
special jury
هیئت منصفه مخصوص
the f.
اعضای هیئت پزشکی
missionary
وابسته به هیئت اعزامی
to be masked
تدیل هیئت دادن
astronomically
از روی علم هیئت
assize
هیئت قضات یا منصفه
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
assembly
هیئت قانون گذاری
cabinet
کابینه هیئت دولت
directors
عضو هیئت مدیره
jurors
عضو هیئت منصفه
juror
عضو هیئت منصفه
masked balls
رقص با هیئت مبدل
masked ball
رقص با هیئت مبدل
director
عضو هیئت مدیره
backbenchers
عضو هیئت قانونگذاری
backbencher
عضو هیئت قانونگذاری
grand juries
هیئت منصفه عالی
grand jury
هیئت منصفه عالی
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
transmute
تغییر هیئت دادن
companies
دسته هیئت بازیگران
company
دسته هیئت بازیگران
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
transmuted
تغییر هیئت دادن
transmutes
تغییر هیئت دادن
transmuting
تغییر هیئت دادن
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
uranological
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
astronomic
بیشمار وابسته به علم هیئت
directorates
مقام ریاست هیئت مدیره
astronomical
بیشمار وابسته به علم هیئت
directorate
مقام ریاست هیئت مدیره
transfiguration
تبدیل هیئت تغییر شکل
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
Soviets
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
privy councillor
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
cryptoboard
هیئت کشف رمز پیامها
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariat
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
Soviet
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
secretariats
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board of
[executive]
directors
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
boarded
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com