English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
legislature هیئت مقننه
legislatures هیئت مقننه
Search result with all words
legislative council هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
Other Matches
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
judicature هیئت دادرسان هیئت قضاوت
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
legislatrix مقننه
legislatress مقننه
legislative مقننه
legislatures قوه مقننه
legislatures هیات مقننه
legislative assembly هیات مقننه
legislative power قوه مقننه
legislature هیات مقننه
the legislative قوه مقننه
legislature قوه مقننه
statehouse مجلس مقننه ایالتی
statehouses مجلس مقننه ایالتی
bicameral دارای دو مجلس مقننه
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
parliamentary term دوره مقننه [سیاست]
legislative periode دوره مقننه [سیاست]
electoral term دوره مقننه [سیاست]
legislator شارع عضو هیات مقننه
legislators شارع عضو هیات مقننه
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
legislation مجلس مقننه قانون لازم الاجرا
house of delegates مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
unicameral دارای یک مجلس مقننه سیستم پارلمانی یک مجلسی
committees هیئت
astronomy هیئت
commission هیئت
commissioning هیئت
commissions هیئت
confranternity هیئت
guize هیئت
committee هیئت
panel هیئت
attitudes هیئت
corps هیئت
configuration هیئت
attitude هیئت
panels هیئت
configurations هیئت
jury هیئت داوران
economic commission هیئت اقتصادی
constituency هیئت موسسان
astronomy علم هیئت
faculty هیئت علمی
astronomy هیئت استرونومی
faculties هیئت علمی
expeditions هیئت اعزامی
expedition هیئت اعزامی
jury هیئت منصفه
directorates هیئت رئیسه
governing bodies هیئت حاکمه
governing body هیئت حاکمه
juries هیئت داوران
directorate هیئت رئیسه
instituting هیئت شورا
juries هیئت منصفه
commissioner عضو هیئت
commissioners عضو هیئت
executive هیئت رئیسه
political mission هیئت سیاسی
diplomatic mission هیئت سیاسی
executives هیئت رئیسه
petty jury هیئت منصفه
military comission هیئت نظامی
knightage هیئت شوالیه ها
legislative body or assembly هیئت مققنه
configurations هیئت پذیری
configuration هیئت پذیری
council ot ministers هیئت وزراء
professoriat هیئت استادان
collegium هیئت یا کمیته
department قسمت هیئت
departments قسمت هیئت
trial jury هیئت منصفه
top drawer هیئت حاکمه
astronomically مطابق هیئت
constituencies هیئت موسسان
board of direcotors هیئت مدیره
board of directers هیئت مدیره
board of directors هیئت مدیره
board of trade هیئت بازرگانی
military body هیئت نظامی
institutes هیئت شورا
deputation هیئت نمایندگی
bars هیئت وکلاء
bar هیئت وکلاء
boarded هیئت کمیسیون
commission هیئت مامورین
committees هیئت یا کمیته
physique ترکیب هیئت
boarded هیئت ژوری
deputations هیئت نمایندگی
physiques ترکیب هیئت
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
staffs اعضاء هیئت
commissioning هیئت مامورین
format قالب هیئت
formats قالب هیئت
institute هیئت شورا
hues هیئت منظر
staffed اعضاء هیئت
committee هیئت یا کمیته
bureau هیئت اداری
commissions هیئت مامورین
hue هیئت منظر
staff اعضاء هیئت
instituted هیئت شورا
bureaus هیئت اداری
military assistance advisory group (maag هیئت مستشاری نظامی
the f. اعضای هیئت پزشکی
military body هیئت رئیسه نظامی
cabinet کابینه هیئت دولت
constellation هیئت صورت فلکی
constellations هیئت صورت فلکی
cabinet هیئت وزرا اطاقک
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
delegacy نماینده هیئت نمایندگان
cabinets کابینه هیئت دولت
company دسته هیئت بازیگران
companies دسته هیئت بازیگران
missionary وابسته به هیئت اعزامی
cabinets هیئت وزرا اطاقک
special jury هیئت منصفه مخصوص
transmute تغییر هیئت دادن
transmuted تغییر هیئت دادن
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
electorates هیئت انتخاب کنندگان
electorate هیئت انتخاب کنندگان
panels هیئت تشک پالان
president of the board [ American E] رئیس هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] رئیس هیئت مدیره
jurors عضو هیئت منصفه
juror عضو هیئت منصفه
panel هیئت تشک پالان
directorate هیئت مدیره ستادی
directorates هیئت مدیره ستادی
masked balls رقص با هیئت مبدل
masked ball رقص با هیئت مبدل
backbenchers عضو هیئت قانونگذاری
grand juries هیئت منصفه عالی
grand jury هیئت منصفه عالی
transmutes تغییر هیئت دادن
astronomically از روی علم هیئت
assize هیئت قضات یا منصفه
to be masked تدیل هیئت دادن
transmuting تغییر هیئت دادن
director عضو هیئت مدیره
backbencher عضو هیئت قانونگذاری
directors عضو هیئت مدیره
white hall هیئت حاکمه انگلیس
assembly هیئت قانون گذاری
missionaries وابسته به هیئت اعزامی
uranological وابسته به هیئت و اجرام سماوی
transfiguration تبدیل هیئت تغییر شکل
directorates مقام ریاست هیئت مدیره
petit jury هیئت منصفه دوازده نفری
privy councillor عضو هیئت رایزنان سلطنتی
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
secretariat هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats هیئت دبیران وکارمندان دفتری
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
verdict رای هیئت منصفه فتوی
verdicts رای هیئت منصفه فتوی
astronomic بیشمار وابسته به علم هیئت
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
directorate مقام ریاست هیئت مدیره
astronomical بیشمار وابسته به علم هیئت
cryptoboard هیئت کشف رمز پیامها
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
directorate [of a company] هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board of [executive] directors هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
directorate [of a company] هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
board of [executive] directors هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com