Dictiornary-Farsi | هیئت منظر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
hue	هیئت منظر
hues	هیئت منظر


Other Matches

presidium	هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardrooms	اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board	هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded	هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom	اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
panel	نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels	نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury	هیئت داوری هیئت قضات
judicature	هیئت دادرسان هیئت قضاوت
panelist	عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets	هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
perspectives	منظر
appearance	منظر
phase	منظر
perspective	منظر
image	منظر
images	منظر
phased	منظر
wraith	منظر
aspect	منظر
aspects	منظر
wraiths	منظر
phases	منظر
facets	منظر
facet	منظر
apparition	منظر
apparitions	منظر
appearances	منظر
visages	منظر
visage	منظر
gash	لاف بد منظر
comely	خوش منظر
parallax	اختلاف منظر
good looking	خوش منظر
good-looking	خوش منظر
comeliest	خوش منظر
comelier	خوش منظر
parallax distortion	اختلاف منظر
parallaxe	اختلاف منظر
scenic	خوش منظر
frightfulness	کراهت منظر
sightliness	خوش منظر
spiffy	خوش منظر
gashes	لاف بد منظر
spectrum	منظر شبح
faces	فاهر منظر
face	فاهر منظر
handsome <adj.>	خوش منظر
physical appearance	منظر بدنی
gashing	لاف بد منظر
gashed	لاف بد منظر
phantom	منظر فاهر فریبنده
leer	رنگ قیافه منظر
parallax-free <adj.>	بدون اختلاف منظر
leered	رنگ قیافه منظر
parallax	اختلاف منظر انطباق
phantoms	منظر فاهر فریبنده
leers	رنگ قیافه منظر
well lookirg	زیبا خوش منظر
leering	رنگ قیافه منظر
seemly	خوش منظر بطور دلپذیر
We took the scenic route from Oslo to Bergen.	ما در مسیر خوش منظر اسلو به برگن راندیم.
confranternity	هیئت
astronomy	هیئت
commissions	هیئت
guize	هیئت
commissioning	هیئت
commission	هیئت
committees	هیئت
panel	هیئت
corps	هیئت
attitudes	هیئت
attitude	هیئت
configurations	هیئت
panels	هیئت
committee	هیئت
configuration	هیئت
constituency	هیئت موسسان
juries	هیئت داوران
board of directors	هیئت مدیره
juries	هیئت منصفه
faculties	هیئت علمی
faculty	هیئت علمی
expeditions	هیئت اعزامی
jury	هیئت منصفه
constituencies	هیئت موسسان
astronomy	علم هیئت
astronomy	هیئت استرونومی
jury	هیئت داوران
expedition	هیئت اعزامی
commissioner	عضو هیئت
commissioners	عضو هیئت
department	قسمت هیئت
diplomatic mission	هیئت سیاسی
military comission	هیئت نظامی
trial jury	هیئت منصفه
top drawer	هیئت حاکمه
economic commission	هیئت اقتصادی
professoriat	هیئت استادان
political mission	هیئت سیاسی
knightage	هیئت شوالیه ها
legislative body or assembly	هیئت مققنه
council ot ministers	هیئت وزراء
collegium	هیئت یا کمیته
departments	قسمت هیئت
petty jury	هیئت منصفه
astronomically	مطابق هیئت
board of direcotors	هیئت مدیره
board of directers	هیئت مدیره
board of trade	هیئت بازرگانی
military body	هیئت نظامی
deputation	هیئت نمایندگی
boarded	هیئت ژوری
boarded	هیئت کمیسیون
staffed	اعضاء هیئت
staff	اعضاء هیئت
commission	هیئت مامورین
commissioning	هیئت مامورین
commissions	هیئت مامورین
legislature	هیئت مقننه
legislatures	هیئت مقننه
format	قالب هیئت
board	هیئت کمیسیون
staffs	اعضاء هیئت
physiques	ترکیب هیئت
physique	ترکیب هیئت
deputations	هیئت نمایندگی
committees	هیئت یا کمیته
committee	هیئت یا کمیته
bureaus	هیئت اداری
bureau	هیئت اداری
bars	هیئت وکلاء
bar	هیئت وکلاء
board	هیئت ژوری
formats	قالب هیئت
institute	هیئت شورا
governing body	هیئت حاکمه
governing bodies	هیئت حاکمه
executive	هیئت رئیسه
executives	هیئت رئیسه
configuration	هیئت پذیری
configurations	هیئت پذیری
instituting	هیئت شورا
institutes	هیئت شورا
directorates	هیئت رئیسه
directorate	هیئت رئیسه
instituted	هیئت شورا
directorate	هیئت مدیره ستادی
constellation	هیئت صورت فلکی
constellations	هیئت صورت فلکی
chairman of the board [of directors/managers]	رئیس هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E]	رئیس هیئت مدیره
president of the board [ American E]	رئیس هیئت مدیره
to be masked	تدیل هیئت دادن
military body	هیئت رئیسه نظامی
military assistance advisory group (maag	هیئت مستشاری نظامی
directors	عضو هیئت مدیره
missionary	وابسته به هیئت اعزامی
missionaries	وابسته به هیئت اعزامی
directorates	هیئت مدیره ستادی
panel	هیئت تشک پالان
white hall	هیئت حاکمه انگلیس
panels	هیئت تشک پالان
director	عضو هیئت مدیره
cabinets	هیئت وزرا اطاقک
cabinet	هیئت وزرا اطاقک
the f.	اعضای هیئت پزشکی
cabinet	کابینه هیئت دولت
companies	دسته هیئت بازیگران
special jury	هیئت منصفه مخصوص
company	دسته هیئت بازیگران
delegacy	نماینده هیئت نمایندگان
electorates	هیئت انتخاب کنندگان
transmutes	تغییر هیئت دادن
transmuting	تغییر هیئت دادن
cabinets	کابینه هیئت دولت
grand juries	هیئت منصفه عالی
grand jury	هیئت منصفه عالی
assembly	هیئت قانون گذاری
assize	هیئت قضات یا منصفه
backbenchers	عضو هیئت قانونگذاری
masked balls	رقص با هیئت مبدل
backbencher	عضو هیئت قانونگذاری
electorate	هیئت انتخاب کنندگان
astronomically	از روی علم هیئت
jurors	عضو هیئت منصفه
editorial staff	هیئت مدیره یانویسنده
masked ball	رقص با هیئت مبدل
juror	عضو هیئت منصفه
transmute	تغییر هیئت دادن
transmuted	تغییر هیئت دادن
directorate	مقام ریاست هیئت مدیره
transfiguration	تبدیل هیئت تغییر شکل
Soviet	هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
missions	ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
uranological	وابسته به هیئت و اجرام سماوی
assignees in bankruptcy	هیئت تصفیه امور ورشکسته
directorates	مقام ریاست هیئت مدیره
chairman	مدیر رئیس هیئت مدیره
chairmen	مدیر رئیس هیئت مدیره