Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (11 milliseconds)
English
Persian
juries
هیات منصفه
jury
هیات منصفه
Search result with all words
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
inquisition
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
challenge
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
juror
عضو هیات منصفه
jurors
عضو هیات منصفه
foreman
سخنگوی هیات منصفه
foremen
سخنگوی هیات منصفه
verdict
تصمیم هیات منصفه
verdict
رای هیات منصفه
verdicts
تصمیم هیات منصفه
verdicts
رای هیات منصفه
rider
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
grand juries
هیات منصفه عالی
grand jury
هیات منصفه عالی
struck
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
indict
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
arrest of judgment
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
challenging a juror
جرح عضو هیات منصفه
forewoman
سخنگوی هیات منصفه
jury man
عضو هیات منصفه
member of the jury
عضو هیات منصفه
misdirection
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
peremptory challenge
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
perverse verdict
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
principal challenger
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
special verdict
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
striking a jury
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
summary conviction
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
summing up evidence
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
Other Matches
mission
هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions
هیات اعزامی هیات تبلیغی
juries
هیئت منصفه
petty jury
هیئت منصفه
trial jury
هیئت منصفه
jury
هیئت منصفه
assize
هیئت قضات یا منصفه
special jury
هیئت منصفه مخصوص
jurors
عضو هیئت منصفه
juror
عضو هیئت منصفه
grand juries
هیئت منصفه عالی
grand jury
هیئت منصفه عالی
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
forelady
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
pyx jury
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
withdrawing a juror
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
attaint
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
board
هیات
missions
هیات
mission
هیات
boarded
هیات
council
هیات
party
هیات
body
هیات
corps
هیات
councils
هیات
bodies
هیات
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
board of trustee
هیات امناء
board of directors
هیات مدیره
board of directors
هیات نظار
cabint
هیات وزرا
legislative assembly
هیات مقننه
board of trutees
هیات امنا
consular corps
هیات کنسولی
fact finding body
هیات تحقیق
executive committee
هیات اجرایی
executive committee
هیات رئیسه
executive commission
هیات مجریه
executive commission
هیات رئیسه
legislature
هیات مقننه
council of ministers
هیات وزرا
council of ministers
هیات وزیران
board of conciliation
هیات مصالحه
managing commission
هیات مدیره
deputation
هیات نمایندگان
deputations
هیات نمایندگان
diplomatic corps
هیات دیپلماتیک
diplomatic corps
هیات سیاسی
selection board
هیات گزینش
legislatures
هیات مقننه
governing bodies
هیات حاکمه
jury
هیات داوران
governing body
هیات حاکمه
juries
هیات داوران
sovereigns
هیات رئیسه
sovereign
هیات رئیسه
delegation
هیات نمایندگان
arbitral tribunal
هیات تحکیم
managing committee
هیات مدیره
managing committee
هیات رئیسه
delegations
هیات نمایندگان
cabinet
هیات دولت
cabinets
هیات دولت
directorate
هیات مدیره
directorates
هیات مدیره
the ministry
هیات وزیران
election of the committee
انتخابات هیات رئیسه
head of the mission
رئیس هیات اعزامی
law of pragnanz
قانون هیات گرایی
diplomatic body
هیات نمایندگان سیاسی
award
حکم هیات داوری
Privy Council
هیات مشاورین سلطنتی
diplomatic corps
هیات نمایندگان سیاسی
constituencies
هیات موکلان یک حوزه
officers
عضو هیات رئیسه
officer
عضو هیات رئیسه
awarded
حکم هیات داوری
constituency
هیات موکلان یک حوزه
awards
حکم هیات داوری
awarding
حکم هیات داوری
bench
هیات قضات محکمه
chairman of the board of directors
رئیس هیات مدیره
diplomatic bady
هیات سیاسی نمایندگان
cabinet council
جلسه هیات وزیران
chairman
رئیس هیات مدیره
chairmen
رئیس هیات مدیره
benches
هیات قضات محکمه
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
delegation
اعزام نماینده هیات نمایندگی
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
delegations
اعزام نماینده هیات نمایندگی
legislator
شارع عضو هیات مقننه
selection
دسته یا هیات انتخاب شده
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
legislators
شارع عضو هیات مقننه
bar council
هیات مدیره کانون وکلا
selections
دسته یا هیات انتخاب شده
oligrachy
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
venire facias tot matrons
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
provcation
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
gestalt psychology
روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com