English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
Other Matches
trimolecular دارای سه ملکول
trihydrate ترکیب شیمیایی دارای سه ملکول اب
monomolecular دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
tetrahydroxy دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
hydrate هیدرات
gas hydrate هیدرات گاز
amyloid هیدرات سلولز ژلاتینی
hydrate جسم مرکب ابدار هیدرات
molecules ملکول
molecule ملکول
scape of molecules فرار ملکول ها
gram molecule ملکول گرم
chromophore گروه رنگی ملکول
atomicity تعداد اتم در ملکول
chromophore عامل رنگی ملکول
affinities نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
affinity نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
somatic جسمی
corporal جسمی
corporals جسمی
substantial جسمی
corporeal جسمی
carnal جسمی
bodily pain جسمی
materials کلی جسمی
superphysical ابر جسمی
material کلی جسمی
physically handicapped معلول جسمی
so matic طبیعی جسمی
physical psychological جسمی- روانی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
the colouring p of a substance ماده رنگ دهنده جسمی
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
somatotype نوع جسم ساختمان جسمی
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
somatotypic نوع جسم ساختمان جسمی
whaleback هر جسمی شبیه پشت بالن
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
electrolysis تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
catalysis اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glochidiate دارای مو
odoriferous دارای بو
iodic دارای ید
trilinear دارای سه خط
bilabiate دارای دو لب
three-legged دارای سه پا
footy دارای پا
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
synonymous دارای تشابه
nucleate دارای هسته
nitrous دارای شوره
energetic دارای انرژی
myrrhy دارای بوی مر
stilted دارای چوب پا
myrrhic دارای بوی مر
synonymous دارای ترادف
polygamous دارای چند زن
staminate دارای جرثومه نر
deficient دارای کمبود
rectilinear دارای مسیرمستقیم
legitimating دارای حق مشروع
of that ilk دارای همان جا
legitimates دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimate دارای حق مشروع
spirituous دارای الکل
splashy دارای ترشح
redundant دارای اطناب
flabby دارای عضلات شل
multiflorous دارای بیش از سه گل
multifid دارای چندشکاف
strontic دارای استرونیوم
monometallic دارای یک فلز
prerogative دارای حق ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
monoclinal دارای یک شیب
salaried دارای حقوق
monatomic دارای یک جوهرفرد
monandrous دارای یک شوهر
squib دارای صدای فش فش
squibs دارای صدای فش فش
straight line دارای خط مستقیم
stannic دارای قلع
muciferous دارای مخاط
monopetalous دارای یک گلبرگ
stannous دارای قلع
low-spirited دارای روحیه بد
low spirited دارای روحیه بد
melodious دارای ملودی
melodic دارای ملودی
multilineal دارای چندین خط
plumose دارای دسته پر
pulsatile دارای تپش
quartziferous دارای در کوهی
rarely beautiful دارای زیبائی
rattly دارای صدای تق تق
reboant دارای واکنش
reversioner دارای حق رجوع
petiolated دارای دمگل
rugose دارای رکه
sabulous دارای شن ریزه
pulsant دارای تپش
pseudonymous دارای تخلص
miasmatic دارای دمه بد بو
pre emptive دارای حق شفعه
preemptor دارای حق شفعه
prerogatived دارای حق ویژه
pinnular دارای بالچه
primipara دارای یک اولاد
primiparous دارای یک اولاد
pinnular دارای برگچه
pileate دارای کلاهک
self abnegating دارای کف نفس
handy <adj.> دارای مزیت
shelterer دارای حفاظ
backed دارای پشت
deadbeats دارای سکون
equivocal دارای دومعنی
portentous دارای فال بد
shoaly دارای جاهای کم اب
silicifoeous دارای در کوهی
social minded دارای افکاراجتماعی
sonant دارای اهنگ
deadbeat دارای سکون
short range دارای برد کم
pelliculate دارای پوسته
weighted دارای وزن
rifled دارای خان
papillose دارای برامدگی
palmy دارای نخل
petiolate دارای دمگل
overbusy دارای کارزیاد
sexagenary دارای سن 06 تا96
short-range دارای برد کم
spiriferous دارای عضومارپیچی
acetylize دارای ریشهء
basined دارای ابگیر
entitative دارای وجودخارجی
bicentric دارای دومرکز
bichrome دارای دو رنگ
dyslogistic دارای خاطرات بد
bimolecular دارای دوملکول
bimorphemic دارای دوشکل
bimotored دارای دوموتور
binaural دارای دو گوش
binocular دارای دو چشم
binuclear دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
binucleated دارای دو هسته
azotic دارای ازت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com