English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
hydric هیدروژن دار وابسته به هیدروژن
Other Matches
dehydrogenate هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
catalytic hydrogenation هیدروژن دار کردن کاتالیزوری هیدروژن دارشدن کاتالیزوری
dehydroisomerization همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
hydrogenation هیدروژن دار کردن هیدروژن دار شدن
hydrogen هیدروژن
acid function یون هیدروژن
parahydrogen هیدروژن پارا
hydrodimerization دوپارش با هیدروژن
hydrotreating هیدروژن کاری
dehydrogenation هیدروژن زدایی
hydrocracking کراکینگ با هیدروژن
heavy hydrogen هیدروژن سنگین
hydrogenolysis هیدروژن کافت
secondary hydrogen هیدروژن 2 درجه
hydrogen sulphide سولفید هیدروژن
acid hydrogen هیدروژن اسیدی
heydrogenize هیدروژن دادن
hydrogenator هیدروژن ساز
tertiary hydrogen هیدروژن 3 درجه
hydrogenation هیدروژن دهی
liquid hydrogen هیدروژن مایع
hydrodimerization دی مرشدن با هیدروژن
orthohydrogen هیدروژن ارتو
hydrogenate هیدروژن دادن
active hydrogen هیدروژن فعال
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
labile hydrogen هیدروژن تند اثر
secondary hydrogen هیدروژن درجه دوم
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
pyrolytic dehydrogenation هیدروژن زدایی تفکافتی
sulphide نمک یااسترسولفید هیدروژن
tertiary hydrogen هیدروژن نوع سوم
sulfide نمک یااسترسولفید هیدروژن
sodium hydrogen carbonate سدیم هیدروژن کربنات
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
hydrogenation عمل تبدیل به هیدروژن
hydrodesulfurizing گوگرد زدایی با هیدروژن
hydrogenate دارای هیدروژن کردن
hydrogen depleted structure ساختار هیدروژن زدوده
hydrogen like atom اتم هیدروژن مانند
hydrogen flame detector اشکارساز شعلهای هیدروژن
hydrogen like orbital اوربیتال هیدروژن مانند
sodium monohydrogen carbonate سدیم مونو هیدروژن کربنات
hydride ترکیب هیدروژن دار هیدروکسید
dehydrocyclization حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
atomic hydrogen arc welding جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
hydrogenate سبب ترکیب چیزی با هیدروژن شدن
hydrochloric دارای هیدروژن و کلورین جوهر نمک
monad ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
chlorinated hydrocarbon ماده حلال هیدروکلروکربن محلول هیدروژن و کلروکربن
pH علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
proton هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
hydrogen bonding پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
protons هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
hydrogenize با هیدروژن ترکیب کردن هیدروژنی کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
dependent وابسته
attendant وابسته
pertaining وابسته
attendants وابسته
belonging وابسته ها
elfin وابسته به جن
pyrexial وابسته به تب
pyretic وابسته به تب
of kin وابسته
plantar وابسته به کف پا
attached وابسته
levitical وابسته به
congenerous وابسته
germane وابسته
israelitish وابسته به
commissarial وابسته به
comprador وابسته
federates وابسته
affiliate وابسته
related وابسته
wedded وابسته
pertinent وابسته
attache وابسته
federate وابسته
federated وابسته
federating وابسته
appurtenant وابسته
syncop وابسته به غش
akin وابسته
adjectives وابسته
pyrexic وابسته به تب
monitorial وابسته به
pertianing وابسته
aquatic وابسته به اب
cephalic وابسته به سر
carpal وابسته به مچ
tuitionary وابسته به
interdependent وابسته
cantabrigian وابسته به
riverrine وابسته به
affiliating وابسته
affiliates وابسته
affiliated وابسته
adjective وابسته
thereof وابسته به ان
subordinated وابسته
attributable وابسته به
correspondents وابسته
diphtheric وابسته به
messianic وابسته به
sexual organs وابسته به
hanger on وابسته
relative وابسته
subordinating وابسته
correspondent وابسته
relevant وابسته
febile وابسته به تب
elysian وابسته به
subordinate وابسته
subordinates وابسته
contingents وابسته
dependants وابسته
dependant وابسته
contingent وابسته
thereof=of that وابسته به ان
floricultural وابسته به گلکاری
gregorian وابسته به گریگوری
flexional وابسته به صرف
far eastern وابسته بخاوردور
pocky وابسته به ابله
maritime وابسته بدریانوردی
photic وابسته به نوروروشنایی
gutturo nasal وابسته بگلووبینی
plumbous وابسته به سرب
marine وابسته به دریانوردی
generic وابسته به تیره
marines وابسته به دریانوردی
materialistic وابسته به مادیات
photic وابسته به تولیدنور
trachean وابسته به نای
pubertal وابسته به بلوغ
puberal وابسته به بلوغ
folkish وابسته به فولکلور
connubial وابسته به زناشویی
paralytics وابسته به فلج
paralytic وابسته به فلج
gular وابسته به مری
haemic وابسته بخون
soudanese وابسته به soudan
exegetic وابسته به تفسیر
kufic وابسته به کوفه
aerological وابسته بهواشناسی
aesculapian وابسته به دارگونه طب
affiliated company شرکت وابسته
air attache وابسته هوایی
altitudinal وابسته به اوج
potamic وابسته به رودها
jesuitic وابسته به یسوعیون
isthmic وابسته به باریکه
analphabetic وابسته به بیسوادی
isthmian وابسته به باریکه
eugenic وابسته به به نژادی
uranological وابسته به اسمانشناسی
platinic وابسته به پلاتین
hematic وابسته به خون
vital وابسته بزندگی
fetal وابسته به جنین
landed وابسته بزمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com