Dictiornary-Farsi | هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
nothing serves to but apology	هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست


Other Matches

Take it or leave it.	می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
All is not gold that glitters. <proverb>	هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk	دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame	استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open	به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown	اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
fructuous	سودمند
handy <adj.>	سودمند
handier	سودمند
handiest	سودمند
utile [archaic] [useful] <adj.>	سودمند
fit for use	سودمند
serviceable <adj.>	سودمند
useful <adj.>	سودمند
advantageous <adj.>	سودمند
commodious	سودمند
salubrious	سودمند
practical <adj.>	سودمند
advantageaus	سودمند
gainful	سودمند
practicals	سودمند
benefitical	سودمند
inefficacious	نا سودمند
lucrative	سودمند
furthersome	سودمند
good	سودمند
purposive <adj.>	سودمند
convenient <adj.>	سودمند
functional <adj.>	سودمند
practicable <adj.>	سودمند
purpose-built <adj.>	سودمند
purposeful <adj.>	سودمند
suitable <adj.>	سودمند
applicatory <adj.>	سودمند
constructive	سودمند
beneficial <adj.>	سودمند
expedient <adj.>	سودمند
handy [useful] <adj.>	سودمند
instrumental	سودمند
helpful <adj.>	سودمند
utilitarian [useful] <adj.>	سودمند
proper <adj.>	سودمند
valuable <adj.>	سودمند
appropriate [for an occasion] <adj.>	سودمند
advantage	سودمند بودن
benefactress	زن نیوکار سودمند
e. use ful	بسیار سودمند
instrumental input	داده سودمند
useful work	کار سودمند
good	سودمند مفید
subservient	مادون سودمند
perficient	سودمند بدردخورنده
to be of avail	سودمند بودن
practical	کارکن سودمند
practicals	کارکن سودمند
conducive	سودمند مساعد
utilitarianism	سودمند گرایی
avail	سودمند بودن
utility routine	روال سودمند
utility programs	برنامههای سودمند
utility program	برنامه سودمند
utility	برنامه سودمند
ana	منتخبات اطلاعات سودمند
available	قابل استفاده سودمند
salutary	سلامت بخش سودمند
it did not profit me	مرا سودمند نبود
to come in useful	سودمند واقع شدن
it is of interest to me	برای من سودمند است
pf public utility	سودمند برای همه
publicly useful	سودمند برای عموم
hepatic	سودمند برای جگر
wholesore	گوارا سالم سودمند
toxicomania	سم خواهی
multocular	مختصر و مفید کوتاه و سودمند
bestead	سودمند واقع شدن بدردخوردن
to exercise is use ful	ورزش کردن سودمند است
willy nilly	خواهی نخواهی
thou shalt go	خواهی رفت
thou wilt go	خواهی رفت
blackmails	باج خواهی
homosexuality	همجنس خواهی
oestrus	گشن خواهی
sapphism	همجنس خواهی
willy-nilly	خواهی نخواهی
blackmailing	باج خواهی
zeal	خیر خواهی
benevolence	خیر خواهی
benevolence	نیک خواهی
progressivism	ترقی خواهی
progressiveness	ترقی خواهی
thanatomania	مرگ خواهی
inversion	همجنس خواهی
inversions	همجنس خواهی
blackmail	باج خواهی
blackmailed	باج خواهی
uranism	همجنس خواهی
homoerotism	همجنس خواهی
Why dont you leave me alone?	از جان من چه می خواهی ؟
hebephilia	نوجوان خواهی
will to power	قدرت خواهی
zoophilia	حیوان خواهی
zoophily	حیوان خواهی
nosophilia	بیماری خواهی
amende honorable	پوزش خواهی
coprophilia	مدفوع خواهی
amativeness	خاطر خواهی
ephebophilia	جوان خواهی
estrus	گشن خواهی
illy	ازروی بد خواهی
electron affinity	الکترون خواهی
zealotry	هوا خواهی
it is past all hope	جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
utilitarian	معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
apologises	عذر خواهی کردن
apologising	عذر خواهی کردن
apologize	عذر خواهی کردن
apologized	عذر خواهی کردن
apologizes	عذر خواهی کردن
apologizing	عذر خواهی کردن
royalistic	مبنی برسلطنت خواهی
hypersexuality	فزون خواهی جنسی
apologised	عذر خواهی کردن
public spiritedness	خیر خواهی مردم
What the hell do you want?	چه زهر ماری می خواهی ؟
abundancy motive	انگیزه فزون خواهی
tribadism	همجنس خواهی فاعلی
latent homosexuality	همجنس خواهی نهفته
Do you want some more food ?	بازهم غذا می خواهی ؟
supercilious	از روی خود خواهی
urning	در همجنس خواهی مردان
apologise	عذر خواهی کردن
to offer an apology	عذر خواهی کردن
appealable	قابل پژوهش خواهی
overt homosexuality	همجنس خواهی اشکار
sapphism	همجنس خواهی زنان
crystal growth affinity	رشد خواهی بلور
Why do you want to know ? dont be nosy.	می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
liberalism	اصول ازادی خواهی
poll	نظر خواهی کردن
polled	نظر خواهی کردن
polls	نظر خواهی کردن
Pick, what you like [want] !	هر کدام را می خواهی بردار!
to stand any one in good stead	بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
Do you want to have your fortune told?	می خواهی برایت فال بگیرم ؟
generosity	خیر خواهی گشاده دستی
faute de mieux	همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
to play at	خواهی نخواهی اقدام کردن
Having hardly arrived you want to. . .	هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
She is hopping mad .	چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
the source	خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
You seem to expect something for good measure !	مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
When in Rome, do as the Romans do! <proverb>	خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Where do you want to go this time of night ?	این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
public spiritedly	ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
You wI'll benefit by this book .	از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
public spirit	خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
If you want to sell your car , I am your man .	اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
radicalism	روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.	اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
it is inexpedient to reply	پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
invitations	وعده خواهی وعده گیری
invitation	وعده خواهی وعده گیری
constant dripping wears away the stone <proverb>	اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
auxiliaries	نیست
storage	می نیست
he takes no notice of it	نیست
auxiliary	نیست
Plug and Play	یچ نیست
it is well enough	بد نیست
secondary	نیست
It's not new.	نو نیست.
temporary storage	می نیست
aint	نیست
isn't	نیست
he is not of our number	از ما نیست
he is none of my friends	او از دوستان من نیست
close the door please	اگرزحمت نیست
he knows a thing or two	بی تجربه نیست
cold is merely privative	گرما نیست
he is a bad husband	صرفه جو نیست
he has nothing in him	کسی نیست
no object	چیزی نیست
he is not willing to go	نیست برود
he is out of his senses	بهوش نیست
he is out of huomor	سر خلق نیست
he is out of huomor	سر دماغ نیست
no matter	چیزی نیست
he is rather i. than sick	ناخوش نیست
It cant be helped.	چاره ای نیست
dont mention it	چیزی نیست
static	که پویا نیست
i do not have it in me	از من ساخته نیست
if you please	اگرزحمت نیست
to make no mention of	ذکری از ان نیست
Nevermind!	مهم نیست !
he is not in it	داخل نیست
my health is tolerable	حالم بد نیست
thereis no end to it	انراپایانی نیست