English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
commercial attache وابسته بازرگانی
Search result with all words
maritime وابسته به بازرگانی دریایی
long boat بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
low-tech وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
Other Matches
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
relating to business <adj.> بازرگانی
commercial <adj.> بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> بازرگانی
for-profit <adj.> بازرگانی
trading بازرگانی
merchantry بازرگانی
commercial بازرگانی
commerce بازرگانی
emporetic بازرگانی
mercantile بازرگانی
mercantile agent بازرگانی
trade بازرگانی
business <adj.> بازرگانی
traded بازرگانی
merchant marine ناوگان بازرگانی
commercial policy سیاست بازرگانی
mart مرکز بازرگانی
business enterprise بنگاه بازرگانی
trade fair نمایشگاه بازرگانی
business cycle دور بازرگانی
commercial representative نمایندگی بازرگانی
business fluctuations نوسانات بازرگانی
trade deficit کسری بازرگانی
chamber of commerce اتاق بازرگانی
chamber of commerce اطاق بازرگانی
domestic trade بازرگانی داخلی
maritime commerce بازرگانی دریایی
trade mark علامت بازرگانی
jobbing واسطه بازرگانی
chamber of trade اتاق بازرگانی
commercial tax مالیات بازرگانی
business موسسه بازرگانی
businesses موسسه بازرگانی
trade fairs نمایشگاه بازرگانی
commercial revolution انقلاب بازرگانی
business union اتحادیه بازرگانی
emporiums مرکز بازرگانی
trade secret اسرار بازرگانی
trade secrets اسرار بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
merchant banks بانک بازرگانی
mercantilism سیاست بازرگانی
commercial banks بانکهای بازرگانی
trade union اتحادیه بازرگانی
merchantman کشتی بازرگانی
sea borne commerce بازرگانی دردریا
trade unions اتحادیه بازرگانی
trades unions اتحادیه بازرگانی
emporium مرکز بازرگانی
commercially از راه بازرگانی
balance of trade تراز بازرگانی
quasi commercial شبه بازرگانی
quasi commercial نیمه بازرگانی
bilateral trade بازرگانی دو طرفه
idiograph نشان بازرگانی
foreign trade بازرگانی خارجی
emporia مرکز بازرگانی
board of trade وزارت بازرگانی
business activity فعالیت بازرگانی
internal trade بازرگانی داخلی
bill exchange برات بازرگانی
board of trade هیئت بازرگانی
volume of trade حجم بازرگانی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
commercial intercourse معامله یا مراوده بازرگانی
trade journal روزنامه یا مجله بازرگانی
brokered واسطه معاملات بازرگانی
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
broker واسطه معاملات بازرگانی
brokers واسطه معاملات بازرگانی
businesses کسب و کار بازرگانی
firm کارخانه موسسه بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
ideograph سمبل و علامت بازرگانی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
business transaction داد و ستد بازرگانی
business economics علم اقتصاد بازرگانی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
business cycle دور فعالیت بازرگانی
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
business کسب و کار بازرگانی
emporium جای بازرگانی مرکز فروش
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
emporia جای بازرگانی مرکز فروش
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair نمایشگاه بین المللی بازرگانی
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
stapled اساسی مرکز بازرگانی عمده
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
jaycee عضو اطاق بازرگانی جوانان
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
hermes خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
mercantilism سیاست موازنه بازرگانی کشور
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
emporiums جای بازرگانی مرکز فروش
interstate commerce بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
stapling اساسی مرکز بازرگانی عمده
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
staple اساسی مرکز بازرگانی عمده
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
polacca کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
polacre کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
dromond کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
longboat بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
favorable balance of trade موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
the open door ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
imperial institute بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
galleons کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleon کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
comdex نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com