English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
byzantine وابسته بروم شرقی
Other Matches
Oriental rug فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
rhaeto romanic زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
let me go بروم
it fell to my lot to go من شد که بروم
i can go میتوانم بروم
i ougth to go باید بروم
let me go بگذار بروم
i ought to go باید بروم
i will go که بروم میروم
it fell to my lot to go قرار شد من بروم
i must go باید بروم
iam d. to go مایلم بروم
iam a to go میترسم بروم
i made up my mind to go بر ان شدم که بروم
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
She asked me in (inside the house). تعارفم کرد بروم بو
in order that i may go برای اینکه بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i may go ممکن است بروم
i made up my mind to go نصمیم گرفتم که بروم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am bend on going مصمم هستم بروم
i agreed to go حاضر شدم بروم
shall i go? ایا باید بروم
i am unwilling to go راضی نیستم بروم
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
i am unwilling to go مایل نیستم بروم
he insisted on me to go اصرار کرد که بروم
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
How do I get to this place / this address? چطور می تونم به ... بروم؟
i am reluctant to go میل ندارم بروم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
He advised (urged) me to go. به من توصیه کرد که بروم
i had barely time to get out همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I wI'll be damned if I ll go . لعنت برمن اگه بروم
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I must be going now. الان دیگه باید بروم
may i go yes you may ایا ممکن است من بروم
eastern شرقی
oriental شرقی
levanter شرقی
levantine شرقی
eastward شرقی
You wont catch me going to his house . غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
Can I get there on foot? آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
He arrived just as I was about to go . درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
northeastern شمال شرقی
greek church کلیسای شرقی
orientalizing style سبک شرقی
northeastward شمال شرقی
south-eastern جنوب شرقی
turkish closet مستراح شرقی
turkey bath حمام شرقی
orientally بسبک شرقی ها
southeast جنوب شرقی
south eastern جنوب شرقی
mongolian draw کشیدن شرقی
eastern hemisphere نیمکره شرقی
north easterly شمال شرقی
north-easterly شمال شرقی
bagnio زندان شرقی
to lie east and west شرقی غربی
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
northeaster نسیم شمال شرقی
the old world نیم کره شرقی
northeastward بطرف شمال شرقی
northeastern مربوط به شمال شرقی
laura صومعه کلیسای شرقی
tussah کرم ابریشم شرقی
dinghies قایق هند شرقی
eastermost اقصی نقطهء شرقی
eastermost شرقی ترین نقطه
greek catholic عضو کلیسای شرقی
easternmost اقصی نقطهء شرقی
dinghy قایق هند شرقی
southeaster باد جنوب شرقی
orientalism عقاید یا سیاست شرقی
southeaster توفان جنوب شرقی
easternmost شرقی ترین نقطه
tussore کرم ابریشم شرقی
tusseh کرم ابریشم شرقی
southeastward بطرف جنوب شرقی
east end قسمت شرقی لندن
Hindoo سبک شرقی [معماری]
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
breezes بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
breezed بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breeze بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
archimandrite رئیس دیر در کلیسای شرقی
soputheasternmost در دورترین نقطه جنوب شرقی
OCM شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
breezing بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
neo platonism فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
ASEAN مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
Monaco ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
lascar نظامی وملوان هند شرقی توپچی هندشرقی
Eastern design طرح های شرقی [مربوط به شرق آسیا ]
razorback خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
golden horde سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
Ivy League نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Persian rug [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
south-east جنوب شرقی سوی جنوب شرق
orientalize خاوری شدن شرقی ماب شدن
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
northeast شمال شرقی شمال شرق
north-east شمال شرقی در شمال شرق
north east شمال شرق شمال شرقی
north by cast میان شمال و شمال شرقی
south east جنوب خاوری جنوب شرقی
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
subordinate وابسته
adjective وابسته
adjectives وابسته
attributable وابسته به
thereof وابسته به ان
israelitish وابسته به
riverrine وابسته به
relevant وابسته
interdependent وابسته
pertaining وابسته
diphtheric وابسته به
attache وابسته
subordinated وابسته
federated وابسته
federate وابسته
attached وابسته
cantabrigian وابسته به
carpal وابسته به مچ
subordinates وابسته
of kin وابسته
hanger on وابسته
comprador وابسته
akin وابسته
messianic وابسته به
pertianing وابسته
tuitionary وابسته به
aquatic وابسته به اب
relative وابسته
federating وابسته
federates وابسته
cephalic وابسته به سر
subordinating وابسته
related وابسته
affiliating وابسته
congenerous وابسته
contingents وابسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com